3 Stars

خاکستر احساس

ارسال شده در تاریخ : 27 آذر 1395 | شماره ثبت : H944434


مردم شهری که طوفان بلا را دیده اند
بغض را با اشک ، کی از هم جدا فهمیده اند ؟

غم مرا پاشیده از هم بغض را سر می کشم
شرح حالم را غزلها تا کجا رقصیده اند ؟

من همان خاکستر سردم که از تقدیر نحس
بر سر شهری پر از آتش مرا پاشیده اند

پای احساسم به خاک غم زدن کافی نبود؟
سالها این شهر بر احوال من خندیده اند

شعله دارم میکشم آهم بگیرد شهر را
بغض ها گاهی مرا بعد از خزان برچیده اند

اشک ها روح مرا گاهی درخشان کرده اند
عشق را با درد بر دریادلان بخشیده اند

با "پرستش " میتوان هرشب دو فنجان شعر گفت
شاعران این درد را ، آتشفشان فهمیده اند

پرستش مددی

۱۳۹۵.۰۶.۱۴

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 227 نفر 300 بار خواندند
محمد جوکار (04 /10/ 1395)   | علی اکبر سلطانی (04 /10/ 1395)   | پرستش مددی (06 /10/ 1395)   | حسن جعفری (06 /10/ 1395)   |

رای برای این شعر
محمد جوکار (04 /10/ 1395)  علی اکبر سلطانی (04 /10/ 1395)  حسن جعفری (06 /10/ 1395)  
تعداد آرا :3


نظر 1

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا