از بوسه هایت چنته ی احساس من لبریز
دریای اشعارم شد از اخلاص من لبریز
از باغ های سبز لبخندت گذر کردم
از عطر تو سرشاخه های یاس من لبریز
با هر نگاهت می نویسم یک غزل در خویش
در بیت بیتش شربت گیلاس من لبریز
عاشق تر از گلهای باغ آرزو هستم
در شعر چشمانت تب ریواس من لبریز
جام نگاهم از می لبخند تو خالیست
تقدیر های خسته از میراث من لبریز
صحن " پرستش " گاه من بر گونه ات پیداست
سوگند تو بر تیغه ی الماس من لبریز
پرستش مددی
۱۳۹۵.۱۰.۱۲
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 4
محمد جوکار 17 دی 1395 03:30
"از عطر تو سرشاخه های یاس من لبریز "
رویای باران ، لابلای خش خش پاییز
باران یعنی که تو بر گردی و من با چتر
در شوق دیدارت بخوانم شعر تر انگیز ... بداهه
============
درودت باد مهربانو مددی عزیز
قلم ارزشمندت را می ستایم و خرسندم که جرعه نوش احساس نابت شده ام
پاینده باشی و همیشه لبریز از چکامه
پرستش مددی 20 دی 1395 15:17
عرض ادب استاد جوکار گرانقدر
سپاسگزارم از لطف و توجه همیشگیتان
درودتان باد لذت بردم از بداهه زیبایتان ...قلمتان جاودان
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 19 دی 1395 18:52
درود بر شما
پرستش مددی 20 دی 1395 15:15
سپاسگزارم