خسته ام از تمام آدم ها
مثل ابری که خسته از باد است
مثل یک شاخ نسترن وقتی
از عطش روی خاک افتاده است
دوستی انتهای دشنام است
دشمنی ابتدای یک کینه
هرکه شد دشمن تو در آخر
می زند زخم روی آئینه
تا صداقت اسیر نیرنگ است
دوستی در مسیر بدبینی ست
باور آسمان پر از خدشه
اعتقادات عشق تکوینی ست
در خودت لحظه ای بمان بنشین
لمس کن دست کینه را شاید
بنشین تا خدای عاشق ها
راه حق پیش پات بگشاید
زندگی در دلم " پرستش " کرد
آسمان مدح پاکی ات ای دوست
می پرستم هر آنچه هستی تو
با همین بغض خاکی ات ای دوست
پرستش مددی
۱۳۹۵.۱۱.۳۰
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 3
حمیدرضا عبدلی 09 اسفند 1395 11:10
با سلام بانو بسیار عالی
محمد جوکار 10 اسفند 1395 00:25
سلام
سعادت و افتخاری بود تا باز هم میهمان اثر بسیار زیبا و ارزشمند دیگری از اندیشه و قلم توانای شما باشم
قلمتان ماندگار .
شاعرانگی تان همیشه سبز
ندا محرمی 11 اسفند 1395 13:12
درود بر شما ، بسیااار زیبا