کاری بکن که هیچ نبینم تو را برو
حتی اگر به مرگ شدم مبتلا برو
فکری به حال زار خودم می کنم ببین
هرگز نکردم از تو شکایت بیا برو
اصلاٌ نخواه هیچ دوباره ببینمت
حالا که این قرار شکسته، کجا؟ برو
چون و چرا ردیف نکن پیش این و آن
فرصت نشد شنیدن حرف شما برو
اکنون که از همه دل کنده ام تو هم
ویران نکن دوباره مرا، بی چرا برو
این را بفهم قلب تو درمان درد من
هرگز نبود و از تو نخواهم دوا برو
آرام گشته است دلم بعد گفت و گو
از من دگر نمی شنوی یک صدا برو
حسن جعفری-ح.س.آرام
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5