گرد آفرید شعر سپیدم عنان به دست
ماهم به آرزو شده خود مست مست مست
حرفی ندارم از تو و شعرت که ماه من
با برگ های دفتری ، بازی شده الست
حرفی که من خود می زنم از شعر بر دری
آن آرزو دیگر نشد از شعر مست پست
وقتی مرا از شعر در چشمی حضور شد
آیا تو را از چشم من آورد برکه سست
شمشیرهای آخته از خون چکان عشق
باید مرا از نو سرایی عشق! بر زمست*
فیروزه ای از شعر تو "مجنون " که خوانده ای
حرف من و تو می شود خیز از قلم به دست
شعری که من با تو زنم از برگ دفتری
هیچش مران ز عاطفه دوری که شد به شصت
* مراد از زمست ، زمستان است
پی نوشت : تضمین از غزل سی و یک از مجموعه شعر چله ی تاک سروده ی استاد علیرضا بدیع،فصل پنجم
سیده مریم جعفری
........................................................................................
شراب سرخ پیاله
گرفته در بغلش ،سرخ ،تنگ در آغوش
گلی که چیده میانه ز عشق از دل گوش
فریفته به نوایی غزل غزل شعری
نه هرگزش بسرایی ، مگر شده دل خوش
تپیده در شب سبحان ،هزار سرخ از نو
کسی که از تو وجودش خبر شده مدهوش
تو ساقه ی گل زخمی مچین ز به ، دانه
که سرخ از شب شعری حسادتی شد،هوش!
ثمین شاخه ز گل را نه هر کسی آرد
کسی که از تو وجودش حزین نشد ،به نوش!
سیده مریم جعفری
...........................................................................
بر صنع طرب افزا ،مستانه غزل خوان شو
محفل آرای وجودم تو نبودی ؟ پس که بود؟
از غزل ،عشرت من، با تو بگو،از نص که بود؟
تو بتی! از دل من، رزم دهان می داری
کفر معشوقه به دامان ،حضری، از حس که بود؟
گل و بلبل که زند بر تب بوطیقایی
شب شعرم بشود با تو که بی آن مس نبود
چون غزل خوانده از این عشق که رشکی برداشت
حصل خانه ی دل با دل تو ،مفحص که بود؟
کالبد از غم هجران نشتابد به برون
که در این غمکده از عشق،به جز تو بس نبود
من که از نامه ی هجران، بزنم قرص بلند
کام من بافته از عشق ،که خود بی کس نبود
کلک عشق من اگر، رانده ثمن ،بر عشق است
چون ثمر،مانده از این عشق،که دل بی قص* نبود
تو بزن فال ،بگو قرعه ی من مستان گشت
که در این بلبل و بستان ، حذری بر قس* نبود
پی نوشت:
*قص :قصه
*قس:قسمت
سیده مریم جعفری
...................................................................................
دور سخن
به چند برده* بودی؟
غزل! زنده بودی
چرا پیش من تو
غضب برده* بودی
هنوزم تو هستی
بگو برده*بودی
هنوزم تو هستی
که پر خنده بودی
بگو با منی تو!
که فرمانده بودی
به من،شعر شب را
فزون ،بنده بودی
هوای تو سرمست
غزل خوانده بودی
چرا رفتی از من
تو پاینده بودی
به جای بهشتم
ز زر مانده بودی
تو فکرت همیشه
دل ! آکنده بودی
بگو با تو هستم
که خود رانده بودی
چرا با تو مستم
که بالنده بودی
همیشه ز عشقم
فزاینده بودی
من و تو همیشه
که فرخنده بودی
بخوان از رضایت
که سازنده بودی
تمامی به معنی
تو داننده بودی
به من که صمیمی
برازنده بودی
تو در طفل چشمی
هما! زنده بودی
پی نوشت:
ایهام و تکرر در واژه ی "بُرده" در مصاریع اول،دوم و چهارم این سروده:
۱.چند بردن :خرید و فروش
۲.غضب بردن : خشمگنانه ،خشمگین
۳.برده بودی:پیروز شدن ،برنده
۴.عنوان غزل "دور سخن"به معنای تسلسل معانی
سیده مریم جعفری
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5