3 Stars

آز و خرد...

ارسال شده در تاریخ : 22 دی 1396 | شماره ثبت : H945843

پادشاهی با گدایی خفته بود
تن مریض و حال او آشفته بود
کله اش افتاد در دست گدا
دست شد جای سر او کدخدا
پس خرد مغلوب و حاکم آز شد
روزگار تازه ای آغاز شد
هر سری را که بر آن تاجی نشست
دست آز افتاد و یکباره شکست
چون شکوه تاج ها در دست شد
سر به بیراهه رسید و پست شد
دست ها آلوده شد در خون و آز
سر به خاک افتاد و شد نابود راز
در گذشته عقل یار بنده بود
سر امیر و دست ها بخشنده بود
دست شد آن روزگاران کدخدا
بخششی هرگز نخواهید از گدا
علم و ثروت بی خرد نابود شد
آز بر آن چیره گشت و دود شد
چون بنا شد پادشاهی گدا
آز با شر شد رفیق و هم صدا
شر که آمد در به زشتی باز شد
سر اسیر رشک و خشم و آز شد
هرکجا علم و خرد باشد اسیر
آز آن جا می شود بی شک امیر
هر که را آزی است اندر جان او
با خرد باش و مشو مهمان او
جان هر سبزی است اندر ریشه ها
آدمی سبز است با اندیشه ها

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 177 نفر 247 بار خواندند
حسین حاجی آقا (23 /10/ 1396)   | محسن وحدتی (25 /10/ 1396)   | ابوالحسن انصاری (الف. رها) (26 /10/ 1396)   | محمد خسروی فرد (27 /10/ 1396)   |

رای برای این شعر
تعداد آرا :3


نظر 2

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا