و خواهم گفت بودی کاش
به عصر ِ ما نظارت می نمودی کاش
عوض شد رنگ ِ باران تا که گم کردیم دریـا را
و در حسرت شدم گاهی به زودی کاش
مــرا می بُــرد رودی کاش
*
و خواهم گفت دلّالی
نگهمیداشت از ما راز ِ حمّالی
در اعماق ِ تکبّر غرق می شد داد را می خورد
و می زد نعره با حسّ ِ خوش اقبالی
شبیه طبل تو خالی
*
و خواهم گفت آن دنیا
جدا از تو نخورد اصلاً به درد ِ ما
کجا سرگرم بودی این چنین ما را رها کردی؟!
به رؤیایی که پر بود عالم ِ دادا
فنا ای کاش میبادا
.
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 3 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 03 مهر 1401 12:22
درود بزرگوار ا
علی معصومی 05 مهر 1401 08:16
درودها بر شما
حسن مصطفایی دهنوی 06 مهر 1401 06:32
درود ها استاد
بسیار زیبا است
سربلند و پیروز باشید