در شبی خواب به چشمم آمد
دیدمت تشنه و مشکی بر دوش
آسمان پر شده از تیر و سنان
وز میان خیمه
ناله ی واعطشا می آمد
تیر بر مشک و یکی چند بر آن سینه ی پرسوز نشست
کمر اسب شکست
و تو بر خاک نشستی اما
نشکستی اما
مشک سوراخ و نگاهت آنسو
خیمه را می کاوید
خیمه در سوز عطش ها می سوخت
تیر دیگر آمد
و عمودی که سرت را شکافت
کمری را شکست
آخرین لحظه که مادر آمد
بر لب پر عطش ات می خندید
آه ، انگار قمر
خیمه خاموش و عطش را می گفت
کو عمو عباسم ،
کو عمو عباسم ..........
التماس دعا
#ر.ف.لنگرودی
19/07/95
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 4
محمد جوکار 20 مهر 1395 17:45
قهرمان کربلا تفسیر بغض یاس بود
در جوانمردی و عزت ، مظهر اخلاص بود
در فداکاری فقط یک اسوه بود و نام او
جانباز نامدار کربلا ، عباس بود
م.ج.یاس خیال
====================
درودت باد جناب فلاح عزیز
غنچه ی غم های سبز از سوگ سروده ی غم انگیزتان می شکوفد .
چشمه شور و معرفتت تا ابد جوشان و خروشان
قلمتان نویسا و مانا
رضا شیخ فلاح لنگرودی 23 مهر 1395 20:23
سلام و سپاس بزرگوار
درود بر شما
نظر لطف شما گرانمایه استادم موجب دلگرمی است..
در پناه حق
دادا بیلوردی 23 مهر 1395 23:41
درود استاد
احساستان همواره جوشان
التماس دعا
ایمان کاظمی (متخلص به ایمان) 25 مهر 1395 00:08
درودها بر شما
بسیار عالی و جانسوز
سرشار از احساس پر سوز و گداز