.
صدای نام تو
در ذهن واژه ها گم بود
و بیت بیت غزل بستر تلاطم بود
.
دوباره رد تو بر صفحه ی غمم مانده
میان سطر ...
نمیدانم آه چندم بود
.
به جرم حال و هوای تو در سرم بودن
دوباره راز دلم کوچه گرد مردم بود
.
تو رفته بودی و عطر تو روی شب بوها
هنوز_ با من _دیوانه _در تکلم _بود
.
سماع _عقربه _در _چشمهای _مغرورم
شروع خلسه ی یک مرد در توهم بود
.
شبیه حضرت آدم _برای _من _عشقت
گناه بود و هوس ،
سیب بود و گندم بود
.
چقدر شب
که به یاد تو هی غزل گفتم
چقدر واژه
که با اشک در تفاهم بود
.
چقدر من
که بدون تو در غزل مردم
چقدر تو
که مرا در تصورش گم بود
.
#هادی_نژادهاشمی
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 2
حسین حاجی آقا 01 بهمن 1396 18:12
زیبا بود آفرین
دادا بیلوردی 03 بهمن 1396 00:56
درود بر دوست گرامی ام. محظوظ گشتم از احساس گرمتان