3 Stars

ماهتاب گمشده !

ارسال شده در تاریخ : 08 اردیبهشت 1397 | شماره ثبت : H946204



ماهتاب گُمشده !


امشب چرا به گریه دلم وا نمی شود
از دیده سّر عشق هویدا نمی شود


دل را چگونه باز بدارم ز فکر عشق
کاسباب ساز و کار مهیا نمی شود


زان آتشی که شعله به جانم فکنده است
یکشب نشد که دیده چو دریا نمی شود


جز مرگ چاره نیست دلم را ؛ دریغ و درد
کاین سرنوشت شوم ز سر وا نمی شود


بیمار دل کجا رود ای دوست ؛ همتی
کاین دل به غیر مرگ مداوا نمی شود


تا چون نسیم از سرِ ما پا کشیده ای
هرگز شکفته بی تو دلِ ما نمی شود


چون بوته های مرده میان کویر خشک
گلهای آرزوم شکوفا نمی شود


ای ماهتاب گمشده در شام تار من
چشمت چرا ستاره ی شبها نمی شود


دست امید اگر نفروزد چراغ دل
نوری در این سرایچه پیدا نمی شود


عشق مرا اگر بپذیری ز روی مهر
هرگز دلم شکسته و تنها نمی شود


دل با حضور عشق صبوری نمی کند
پندش چه می دهی که شکیبا نمی شود


آن آهوی رمیده ز چنگ شفق گریخت
گفتم که : رام می شود ؛ امّا نمی شود


غزل از - مجید شفق


شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 160 نفر 230 بار خواندند
حبیب اله نبی اللهی (10 /02/ 1397)   | آرمان ضیائی فر (10 /02/ 1397)   | مجید شفق (11 /02/ 1397)   | حبیب رضایی رازلیقی (13 /02/ 1397)   |

رای برای این شعر
تعداد آرا :3


شاعر نظر دهی برای این شعر را غیر فعال کرده است.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا