چله نشین !
مرغ پر بسته شدم می دانی
از همه خسته شدم می دانی
گره کورم و پیچیده به خویش
عقده ای بسته شدم می دانی
جاری از دیده ی خویشم شب و روز
اشک پیوسته شدم می دانی
کنج عزلت شده ام چله نشین
پیر وارسته شدم می دانی
پود هستی ز تنم می ریزد
تار بگسسته شدم می دانی
مرگ را با دل خونین چو شفق
بی تو شایسته شدم می دانی
غزل از مجید شفق
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5