3 Stars

زخمه به سیم آخر !

ارسال شده در تاریخ : 01 خرداد 1397 | شماره ثبت : H946283



زخمه به سیم آخر !


روزی که آتش عشق ، برسینه ام شرر زد
شد هستی ام چو مرغی ، وز آشیانه پر زد

من ماندم و خیالت ، اندوه ماه و سالت
از هر کران ملالت ، آتش به خشک و تر زد

همچون درخت پیرم ، بی برگ و گوشه گیرم
دست زمانه با کین ، بر ریشه ام تبر زد

گفتم زد آن ستمگر ، زخمه به سیم آخر
با ساز بی وفایی ، هردم ره دگر زد

بستم ره نظر را ، چشم ز گریه تر را
چون چشمه خون دیده ، از پلک بسته سر زد

حال مرا چو دیدی ، دامن زمن کشیدی
آن آتشی که دل را می سوخت ، بر جگر زد

شیرین تر از شراب است ، چون انگبین ناب است
آن لب که از حلاوت ، طعنه به نیشکر زد

چون مرغ پر شکسته ، جان داد زارو خسته
از بس دلم ز شوقت ، خد را به بام و در زد

طرفی نبست جز غم ، از عشق در دو عالم
آن کس که گام چون من ، در راه بی ثمر زد

دیوانه بود این دل ، کآمد برون ز منزل
ازکنج عافیت جان ، بگرفت و برخطر زد

گفتم بدین بهانه ، شعری که در زمانه
ضرّاب نقش آن را ، بر سکه های زر زد

اشک شفق چو باران ، همرنگ لاله زاران
هاشور بر دو چشمش ، از شام تا سحر زد


شعر : مجید شفق


شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 308 نفر 575 بار خواندند
محمد جوکار (03 /03/ 1397)   | مجید شفق (07 /03/ 1397)   | حبیب رضایی رازلیقی (07 /03/ 1397)   |

رای برای این شعر
محمد جوکار (03 /03/ 1397)  مجید شفق (07 /03/ 1397)  حبیب رضایی رازلیقی (07 /03/ 1397)  
تعداد آرا :3


نظر 1

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا