ساقی پُر کن پیاله را
از شرابِ نابِ کلمات
می خواهم شوم مست
از آوایِ حزینِ جُملات
می خواهم که با حروف
پَر کِشم و به مِعراج رَوَم
با آتشِ سرکشِ عشق
به سمتِ دردِ لاعلاج روم
تا به کی خواهد ریخت
خونِ قلم ، بر روی دیوارها
تا به کی ناپیداست
نعشِ قلم ، در زیر آوارها
ساقی پُر کن پیاله را
گلویم گشته خشک از سراب
برخیز شب تاب کوچک
در تاریکی لااقل تو بتاب
بتاب تا گردد روشن
در مرداب ، شمعکی کوچک
تا اندوهِ حزینِ سیاهی
بر دلها شود ذره ای اندک
بتاب تا زمانه کِشد ضجه
طوفانِ ستاره شرر کُند بر پا
روان شوند برگهای خشک
تا کَنَند ریشۀ زمان را از جا
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 5
امیر عاجلو 13 امرداد 1399 11:01
لطیف و دلنشین
منصور آفرید 13 امرداد 1399 13:35
درود تان باد زیباست
مینا یارعلی زاده 13 امرداد 1399 20:08
تا به کی خواهد ریخت
خونِ قلم ، بر روی دیوارها
تا به کی ناپیداست
نعشِ قلم ، در زیر آوارها
درود بر شما
کرم عرب عامری 13 امرداد 1399 23:13
درودها گرامی
رضا زمانیان قوژدی 15 امرداد 1399 03:08
قلمتان نویسا