بهر تماشا به صحرا شدم
چون نگری واله وشیدا شدم
نغمه بلبل می مستی شده
چشم دلم عاشق هستی شده
دشت ودمن رنگ بهاران گرفت
چون دل من وجد نگاران گرفت
تا می ومستی همه بر تاک شد
نرگس وگل جامه ی بر خاک شد
مهرومه وماه به تماشا شده
چشم نگاران به تمنا شده
غنچه خندان به لبم وا شده
عطر بهاران به تنم جا شده
در برمن صبح درخشان تویی
چهره دلجوی بهاران تویی
امده ام تا که ببازم دلم
سربنهم ,جان بدهم با تنم
ای که دلارام وتو ارام من
تنگی اغوش تو و کام من
بوسه ی توبرلب من باده ام
عشق وجنون قبله ی سجاده ام
وقت سحر امد وچشمم به در
دست ونوازش بسرم ماه بدر
انچه مرا مایه خرسند بود
خواب وخیال وهَمی بر باد بود
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 4
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 28 دی 1397 13:09
درود.......................
پژمان خلیلی 06 بهمن 1397 18:25
آسمون اوری گرهد دنیانه کرد سرد
آسمون اوری گرهد
گفته بودم بی تو می میرم
ولی این بار نه
گفته بودی عاشقم هستی
ولی انگار نه
هر چه گویی دوستت دارم به جز تکرار نیست
خو نمی گیرم به این تکرار طوطی وار، نه
تا که پابندت شوم از خویش می رانی مرا
دوست دارم همدمت باشم ولی سربار نه
قصد رفتن کرده ای تا بازهم گویم بمان
بار دیگر می کنم خواهش ولی اصرار نه
گه مرا پس می زنی
گه باز پیشم می کشی
آنچه دستت داده ام
نامش دل است افسار نه
آسمون اوری گرهد دنیانه کرد سرد
آسمون اوری گرهد دنیانه کرد سرد
مو چطو دل خوش کنم لا ای همه برد
لا ای همه برد
می روی اما خودت هم خوب می دانی عزیز
می کنی…
دادم هی بیدادم هی مندم خوم تک
مندم خوم تک
مرقیامت بنشونمون کل یک
مرقیامت بنشونمون کل یک
khl.pezhman@gmail.com
علی معصومی 21 فروردین 1399 15:24
◇◇◇◇◇
درود ها بر شما
☆☆☆☆☆
پژمان خلیلی 22 اردیبهشت 1400 21:44
عالی عالی عالی