با یک نقاب وُهزاران صُور مرآ شدی
قومی! که یادوآره ، زآن ظلم بی ثمر شدی
دردا! حضور مُنفرد ار شوق زندگی ربود
دردا
حضور منفرد اَر
شوق زندگی ربود !
سردار ِ سَربه دَرِ سِرر به سَر ، سُرآ ،/ شدی !
ساغر! به مطرب ما ،ساز ناکوکیان خطاست !
افیون نژاد برتر هر دودی وُ شتا ست !
سازآن ! متانت یک قوم ، قرضِ غرق ِ منتها ست
ضحاک در رصد کفر، منتسب به ازل /گا ست
دریاب می ، رخ یاران به خال وصل خوان
خانی/ به خانیِ/ خانه ست وُ خانه گرد ، مبتلاست !
دردا! حضور مُنفرد ار شوق زندگی ربود
دردا!
تعداد آرا : 6 | مجموع امتیاز : 3 از 5
نقد 2
جمشید عزیزی 30 امرداد 1399 19:50
عرض ادب
ایراد وزن عروضی و قافیه مشهود است . مطالعه کنید:
1-عروض و قافیه سیروس شمیسا
2-آشنایی با عروض عباس ماهیار
موفق باشید
رضا زمانیان قوژدی 02 شهریور 1399 05:58
درودها بر استاد خلیلی عزیز
بسیار زیبا سروده اید
بنظر می رسد این شعر را در خلسۀ کامل سروده اید.
بزم سماع قلمتان دیدنی،
وصفتان در این پرواز شنیدنی...
و شخرتان خواندنی است
از نگاه من شعر حقیقی جز این نیست و نمی تواند باشد.
قلم باید برقصد و پایکوبی کند و ... بسراید
مانا باشید
فلمتان نویسا