از هست وُ نیست جهان دلخورم بریز
این آبروی تووُ ووو ، این صَبآ ازآنِ من
دردآ ! حضورِ مُنفرد، اَر شُوق زندگی ربود؟
این هستی و این مستی وُ، _ این آسمان ِ ندآمت ،////// از آنِ من
پرگار را فرو گذار وُ رُو/ هِجر عاشقانهِ شوُ
نقشی کشید نُ وُ رسمی نِشاندَن ُ وُ غم کیشَ می، از آن من
درویش، می نَشو ی شهره ، عآم وُ خآص باش !
اِنتَزِعِ ، کِرآمت دلا ! دَلار گوجه شدن را ا ، از آن من
از هست وُ نیست جهان دلخورم بریز
این آبروی تووُ ووو ، این صَبآ ازآنِ من
***
شعری از پژمان 1399/01/29
تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 30 فروردین 1399 17:30
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
پژمان خلیلی 30 فروردین 1399 17:31
متن سرود بهاران خجسته باد
هوا دلپذیر شد، گل از خاک بردمید
پرستو به بازگشت زد نغمه امید
به جوش آمد از خون درون رگ گیاه
بهار خجستهفال خرامان رسد ز راه (۲/)
به خویشان، به دوستان، به یاران آشنا
به مردان تیزخشم که پیکار میکنند
به آنان که با قلم تباهی دهر را
به چشم جهانیان پدیدار میکنند
بهاران خجسته باد، بهاران خجسته باد
و این بند بندگی و این بار فقر و جهل
به سرتاسر جهان، به هر صورتی که هست
نگون و گسسته باد، نگون و گسسته باد
به خویشان، به دوستان، به یاران آشنا
به مردان تیزخشم که پیکار میکنند
به آنان که با قلم تباهی دهر را
به چشم جهانیان پدیدار میکنند
بهاران خجسته باد، بهاران خجسته باد.
فاطمه گودرزی 30 فروردین 1399 18:10
درودتان
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 30 فروردین 1399 23:35
سلام و درود
علی معصومی 05 اردیبهشت 1399 10:45
درودها برشما
ارجمند
••••
☆☆☆☆☆
جمشید اسماعیلی 08 اردیبهشت 1399 11:23
درودبرشما
پژمان خلیلی 09 اردیبهشت 1400 08:02
ممنون