« عالِم به دنیا »
زِ صحبتهای مخلوق و زِ تاریخی که در دنیاست
چنین عاید1 شود ما را ،که عالِم2 دائماً تنهاست
هرآن عالم که سابق بود،لیکن صحبتش تنهاست
هرآن جاهل که بشنیدم،بگفتا صحبتش بیجاست
کس اَر عالم به دنیا شد، زِ دنیایش نبودی سود
ولیکن ظاهرش اینست،که نامش دائماً بر جاست
مداماً مردم جاهل ، زِ دنیا می شوند خوشدل
به دنیا عالمان را خوشدلی،یک صحبت بیجاست
الا ای مرد روشندل ، مَده بر مال دنیا دل
که سود مال دنیا عاقبت،یک دود و واویلاست3
خرابی جهان جانا ، زِ دست مردم دنیا است
به این آتش که میسوزیم وباید سوخت چون ازماست
برادر مال دنیا را ، بشـر محتاج می باشد
ندانم از چه رو این مال دنیا ،با بدان همراست4
به کار زشت ونقص وعیبِ مردم دیده ات بیناس
چرا آن دیده ات از نقص وعیب خویش،نابیناست
برادر فکر دنیا را رها کن ، تا که بـتوانی
کنی فکری،رَوَی راهی که عالم خرم از آنجاست
حسن از علم و حکمت توشه ای می خواهد آن منزل
که آن منزل زِ علم و حکمتِ اعلاتری برپاست
٭٭٭
1- دریافت – سود 2- دانا- خردمند 3- افسوس- دریغا 4- همراه
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 15 آذر 1400 08:55
درود بر شما
حسن مصطفایی دهنوی 16 آذر 1400 07:58
سلام و درود
سپاس از حضور پر مهرتان
سربلند و پاینده باشید
خدایش رحمت کناد ، آمین
محسن جوزچی 16 آذر 1400 11:49
هزاران درود
بسیار زیبا و پر محتوا ،تامل برانگیز