« بذر بَد »
هر کار بدِ خلق ، مرا در نظر آمد
چون بذر بدی بود،که در کشت و ذر1 آمد
خود را به ره جهل جهانـی نـدواندم
پیمودن این راه ، بـرم پُـر خطر آمد
این نکته ی فهمیده ، به مردم بـچشاندم
زیبا نظری بود ، مـرا در نظر آمد
صد قطره اشکی که زِ چشمم بـچکاندم
هر قطره آن ، در نظرم چون گُهر آمد
تا بارِ کج خلق ، به منزل بـرساندم
این بار گران بود ، ولی مفتخر2 آمد
خلقی که همه در کجی راه کج هستند
از راستی ام ، راه همه کم خطر آمد
آثار بد و نیک ، یکی شـد بـرِ مـردم
تا نخل تکامل ، ز همه بی اثـر آمد
بـشناس حسن ، نیک و بد کار جهان را
زین نکته یقین ، کار بشر با اثر آمد
٭٭٭
1- دانه افشاندن بزمین 2- سربلند
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 17 دی 1400 14:38
درود بر شما
حسن مصطفایی دهنوی 18 دی 1400 07:25
سلام و درود
سپاس از حضور پر مهرتان
سربلند و پاینده باشید
مراد مراغه 18 دی 1400 01:07
سِلام و درود
سروده زیبایی خواندم
حسن مصطفایی دهنوی 18 دی 1400 07:24
ازنگاه پرلطف ومحبت شما شاعر واستادگرامی
کمال تشکر را دارم
وجود بابرکتان در پناه حق باشد
خدایش رحمت کناد آمین