« نیّت پاک »
تا که از افکار و لطف حق، مرا ادراک بود
در رکوع و در سجودم ، نیّت من پاک بود
شبنمی از لطف حق ، بر جبینـم1 پاشیده شد
در سجود و در نمازم، چشم من نمناک بود
قاضی محشر چو پُـرسد ، دینـت چه بود
گویمش دین محمد(ص) ، سید لولاک2 بود
تا به محشر آورندم ، پُـرسنم دینت زِ کیست
باز گویم : دینـم از آن خالقِ افلاک3 بود
آخر کار قیامت ، جای من یارب کجاست
من که میدانم،همین جسم من ازاین خاک بود
روح من گرفیض ولطفت نیست،یارب فیض کیست
آنکه در گفتار توحیدت، فقط بی باک بود
جسم من از خاک پروردی،به خاکم می نهند
روح من هم گر زِ خاکس،از چه با صد ادراک بود
نا امیدی کی تواند ، رأی دل مختل کند
دل که بر تمثال دیدار رُخت صد چاک بود
مرد با دانش تواند حرف حق ، واضح کند
تا که واضح کرد، دانش در هنر چالاک4 بود
فرد بی دانش کجا ،کی حرف حق بتوان زند
حرف بی دانش،یقیناً تلخ چون تریاک5 بود
هر که آن املاک و مُلک عاقبـت بـشناختس
کی دیگر فکرش،براین مُلک وبراین املاک بود
ای حسن،آن حرف حق را هر کسی بـشناختس
دائماً بر حرف حقگو ، بسته بر فِتراک6 بود
٭٭٭
1- پیشانی 2- رسول اکرم(ص) 3- گردون –سپهر 4- تند و تیز 5- پاد زهر- افیون 6 – زین اسب
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 4
امیر عاجلو 29 بهمن 1400 09:27
درود و سلام موفق و مانا باشید
حسن مصطفایی دهنوی 01 اسفند 1400 07:30
سلام و درود
سپاس از حضور پر مهرتان
سربلند و پاینده باشید
خدایش رحمت کند ، الهی امین
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 29 بهمن 1400 12:11
درود فراوان
حسن مصطفایی دهنوی 01 اسفند 1400 07:29
سلام و درود استاد
سپاس از حضور پر مهرتان
سربلند و پاینده باشید
خدایش رحمت کند ، الهی امین