3 Stars

حی سبحان

ارسال شده در تاریخ : 22 اسفند 1400 | شماره ثبت : H9420215

« حیّ سبحان1 »
سپاس بی حد و بی مَر2 ،یگانه سبحان را
هدایتی به طریق، زِ پیمبر نمود انسان را
هر آدمی زِ هدایت بدیده است که حق
گشود چشم بشـر و راه ایمان را
نکات حکمت آن در دهان انسان بین
برای خوردن نان ، آفریـد دندان را
گر آدمی به خدایش،دو چشم خود وا کرد
بدید راه هدایـت بـدارد امکان را
هر آنچه در ره حکمت، به پیشتـر برویم
زِ حکمتش بشناسیم ، صنع سبحان را
دلیل ما به همانـس ، که صنعتش بـینیم
و گر نه کی بتوان دید ، خالق جان را
چه واضح است ،که قرآن زِ حق بُوَد فرمان
بِـبر زِ جمله ی قرآن ، تو فـرِّ3 فرمان را
طفیل هستـی آن ، هستـی بشـر باشد
چرا که بشر نشناسد، زِ هست خود آن را
هدایتی که زِ حق آمدس ، به سوی بشر
بشـر اگـر نـشناسد ، نـدارد ایمان را
طریق واضح و روشنتری از این نَـبُود
که بـر بشـر بنمایند طریق سبحان را
گدای کوی همانم که سفره ای گسترد
و رزق داده از این سفره ،جمله انسان را
طریق سفره ی پُـر نعمتـش بیا بنگر
هر آنکه هر چه بخواهد ، بداده آن را
حدود آن سـر به سـر زمیـن باشد
فـراز سفـره ی خود آفریـد انسان را
تو میهمان همان سفره شده ای بر لطف
روا بُوَد که کنی شکر نعمت آن را
زِ ابر و باد و زِ خورشید و جوهری از خاک
رساند روزی وحش و طیور4 و حیوان را
بـرای روزی نـوزاد ، پیش از آمـدنش
چگونه فربه5 و پُـر شیـر کرد پستان را
تو میهمان،که همه عمر نعمتش خوردی
روا بُوَد نـشناسـی تـو نعمـت آن را
حکیم حاذق6 دانا ، مگـر توان دانـد
گوارش بدنـش هضـم چون کند نان را
غذای سفره آن در جهان چنان پهن است
که رزق می دهد ،هر اهل کفر و ایمان را
در این فضای زمین ،سفره آنچنان گسترد
که تا به حشر ، کفایت نمود انسان را
هر آنکه گشت مسلمان وشخص عادل شد
زِ خون دل بدهد ، رزق آن مسلمان را
چه قدرتی است که مخلوق آن نمی دانند
چگونه جان دهد و می برد از آن جان را
رموز سلطنـت و حکـم پادشاهـی اش
نـداده بر احـدی رمـز و رأی فرمان را
از آن گذشته مهمـس ، نکات جان بشر
همین بشر نـشناسد چرا همین جان را
برای تو منِ ناصح7 نوشتم از چون تو
تو سرسری مشمار این دلیل و برهان را
در این سراچه ی توحید ،جمله موجودات
نشان دهند زِ توحیدشان ، راه یزدان را
بکرد طاعت سبحان و طاعتش کردن
بـسنج پیش خودت ،کار نوح کنعان را
نکرده طاعت سبحان،ره صحیحش نیست
جز آنکه ره برود ،راه نحس شیطان را
دلا توطاعت ازآن کن،که در صراط خودش
برای خاطر تو ، بسته راه نیران8 را
فضای عالم قدسـش ، به زیر پَـر دارم
همان فضا که کند ،جذب روح انسان را
دلیل کوی هدایت ،همین بس است بشر
که هر بشر به هدایت،شناخت سبحان را
گر آسمان هدایت ، به ما نشانه نـبود
بشر کجا بتوان جُست ، راه ایمان را
قبای مردم نادان ، همیشه کوتاه است
که در طریق هدایت ، گزید شیطان را
حساب ما برِ آن،بسکه زشت وبیرنگ است
به کار خود به حسابی نـیاوریم آن را
سفارش منِ ناصح ، اگر نکردی گوش
برای خود بـخریدی عذابِ نیران را
دلیل دیگری آرَم ، از آن زِ من بـشنو
چگونه ساخت زِ یک قطره آب ،انسان را
حسن تو از قفس سینه ، گر برون رفتی
به چشم روح بـبینی ، تو حیّ سبحان را
٭٭٭
1- خداوندِ زنده و منزه 2- بی شمار 3- شکوه 4- حیوانات وحشی و پرندگان 5- چاق 6- ماهر
7- نصیحت کننده 8- دوزخ-جهنم
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 58 نفر 73 بار خواندند
امیر عاجلو (22 /12/ 1400)   | حسن مصطفایی دهنوی (23 /12/ 1400)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (22 /12/ 1400)  
تعداد آرا :1


نظر 2

  • امیر عاجلو   22 اسفند 1400 11:54

    درود بر شما rose

    • حسن مصطفایی دهنوی   23 اسفند 1400 07:24

      سلام و درود
      سپاس از حضور پر مهرتان
      سربلند و پاینده باشید
      خدایش رحمت کند ، الهی امین
      roseroseroseroseroseroseroseroserose

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا