یارب چـرا فرو شده ام من به کار خویــش
فیضــم بده به کار نکو تا بَرم به پیــش
یارب مــرا به صحنه ی ذلّت فکنــده ای
این دل هزار مرتبــه گردیده ریــش ریــش
٭٭٭
یارب ترحّمی به من آور زِ لطف خویــش
تا در مـدار لطـف تـو بتوان رَوَم به پیــش
یارب ترحّمــی که نباشـم ز تـو به دور
از لطف و رحمتـت بسـازم مَـرام خویــش
٭٭٭
یارب ترحّـمی که ســر من به باد شــد
در طول عمر هر خوشی ام در فساد شــد
من کــی عنـاد داشتــم از بهــر مـردمان
از مـردمان چــرا به من اینقدر عنـاد شــد
٭٭٭
یارب تو آگه هستی خدمت به بنـده کـردم
آن خفتگان غافـل بیـدار و زنده کـردم
از علـم ودانش تـو، با خیـر وهمّت خـود
رو سـوی علم ودانش، گرگ درنده کـردم
٭٭٭
یارب تو آگه هستـی من با تـو مهربانــم
مهـر تـو جـا گرفتـه در مغـز استخوانــم
یارب ترحّمی کن با رحم و فیض و لطفت
تا تازه تـر بگردد روح و روان و جانــم
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 02 اردیبهشت 1401 16:43
درود بر شما
حسن مصطفایی دهنوی 03 اردیبهشت 1401 07:28
درود ها
نظر لطف شماست
پاینده باشید