از علم و ادب یاران هرطُرفه که بر بستم
زآن طرفه نیکویی سر زد هنر از دستم
آن علم وادب داران بر من ادب آموزنـد
در خدمت آنها بود من هم کمرم بستم
٭٭٭
از علم و ادبهـاشان زنگار زِ دل شستم
از همّت خود می بود در خدمتشان هستم
از مجلس آنها بود روحم که قویتـر شد
عقلـم به فراز آمد از بی خردی رستم
٭٭٭
در محضر اهل دل هر قدر که بـنشستم
زآن صحبت نیکوشان صدطُرفه که بربستم
از عقل بـُوَد آن صحبت اهل دل
از صحبت نیکویان از جهل جهان رَستم
٭٭٭
خدا را بنگر ای آدم که دارد عالم آرایی
که عالم را بیاراید به صد معنای زیبایی
تمام عالم آرایی از آن علم خداوند است
وگـر نـه کی بنی آدم تواند عالم آرایی
٭٭٭
مقیاس علم چون بُـوَدش در زبان مرد
بر گـو به این زبان هوسباز هرزه گرد
می گـو زبان درازی مردم فـرو گـذار
تا همّتـت بُـوَد به سخنهـای بد مـَگرد
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 26 امرداد 1401 09:30
درود بزرگوار ا
حسن مصطفایی دهنوی 05 شهریور 1401 07:21
درود ها
نظر لطف شماست
سربلند و پیروز باشید
خداوند شاعر را رحمت فرماید ، الهی امین
زهرا آهن 26 امرداد 1401 23:22
درود بر شما
بسیار زیباست
شاد و پیروز باشید
حسن مصطفایی دهنوی 05 شهریور 1401 07:21
درود ها بانو
نظر لطف شماست
سربلند و پیروز باشید
خداوند شاعر را رحمت فرماید ، الهی امین
حافظ کریمی 29 امرداد 1401 03:10
حسن مصطفایی دهنوی 05 شهریور 1401 07:21
درود ها