خداونـدا اگـر بیهـوده گفتـم
همیـن راز نـهانت را شکفتـم
ندانستـم که این راز تو مخفی است
به خـلقت واضحاً آن را بگفتـم
٭٭٭
گـذاری ، بـر تبهکـاران تـو پوشـش
دهی نانـش ، بدون فکر و کوشـش
به عمرش نـان تـو خـورد و نفهمیـد
نـدادی بـار سنگینـی به دوشـش
٭٭٭
وفـا نایـد از این دنیـای فانـی
به حق گویـان نـدارد مهربانـی
نشایـد حرف حق را ثابتـش کـرد
به دنیـا حرف حق باشـد نـهانـی
٭٭٭
به حکم مردم خود خواه ، اگر نظر داری
نـشایدت که به حکم خدا ،کنی یاری
اگر تو حکم خدا را ، درست فهمیدی
به طبق حکم خدا ، حکم کن زِ هوشیاری
٭٭٭
بی دین ، زِ یک کتاب چه دانی زِ یوم الدین
قـرآن فـزون بُـوَد، زِ کتابات این زمین
قـرآن بیامده است ، که باشد کتاب من
من مالکم به مُلک زمین و به یوم الدین
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 04 آبان 1401 12:44
!درود
حسن مصطفایی دهنوی 05 آبان 1401 07:47
سلام و درود
سپاس از حضور پر مهرتان
سربلند و پاینده باشید