خوراک وخواب این دنیا به ما صحت نمی آرد
به جای سالمی بر ما ، فراوان درد می آرد
به آدم روزنـه نَبـوَد که دردی واردش گردد
ندانم از چه روزن درد در ما رخنه می آرد
٭٭٭
ای هم سفر آماده شو ، آماده شد بیچارگی
هرکس به عشق آماده شدبایدکِشد آوارگی
آنکس به راه عشق رفت نتوان که برگردد دگر
همراه هم باید رَوَند ،درسایه ی همسایگی
٭٭٭
یارب به راه عشق تو نـبود مگر پایندگی
در راه عشقت ای خدا باشم که درافتادگی
در راه عشقت ای خدا آسودگی کی دیده ام
دل بسته عشقت شدم کی باشدم آسودگی
٭٭٭
یارب در آتش سوختم ، در آتش خودکامگی
کامـم چرا آرَد به من این آتش و آزارگی
یارب زِ دنیا سوختم ، عقبی هدف بهرم تویی
بر آن هدف باید رسَم در حال فعل مردگی
٭٭٭
ازثروت ومال جهان می باشد از من یک کفن
وقتی بپوشیدم کفن نتوان دگر گویم سخن
دانشسرای این جهان یک درس ثابت کی بداد
دانشسرا عقبی بُـوَد کز لطف حق آید به من
٭٭٭
نسیم گلشن حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 08 خرداد 1402 08:56
.مانا باشید و شاعر
حسن مصطفایی دهنوی 26 خرداد 1402 08:05
درود ها استاد
لطف دارید
پاینده باشید