دیـد دو چشمـت بُـوَد از کردگار
تا نـگرد قـدرت پـروردگار
گـر زِ خـدا بر تو تفضّل نـشد
چشـم تـو بسیـار بگیـرد غبـار
٭٭٭
گر تو خطا کاری و بی بنـد و بار
روی بر آن کار خطایـت مَـیار
توبه کُن از کار بد و زشت خود
تا نـخوری کیفـری از کردگار
٭٭٭
آنچه به چشـم تو بـگردید هـار
یا که ندارد به بَـرَت اعتبـار
تا که تو محتاج بـگشتی بر آن
بهـر تو نیکـو شود اسباب کار
٭٭٭
خوار و حقیرش مشمار ، ای هوشیـار
آنچه خـدا داد ، به دنیـا قـرار
هـر ورق برگ گلی سبـز شـد
دفتـر حکمـت بُـوَد از کردگار
٭٭٭
گر فکر نکوتر بـتوانم ، بکنم فکر
در دایره فکر ،به جولان بدهم فکر
هر کس که به آثارخدا، فکر نکو کرد
گفتا نشود دید خدا را ،به جز از فکر
٭٭٭
نسیم گلشن زنده یاد حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 10 دی 1401 10:39
سلام ودرود
حسن مصطفایی دهنوی 18 دی 1401 07:11
درود بر شما استاد
زیبا نگرید
حضورتان ارزشمند است
در پناه خدای متعال باشید
مروت خیری 10 دی 1401 15:28
درودها خدمت شما گرانقدر استاد.زنده باشید، و سپاس از حضور شما
حسن مصطفایی دهنوی 18 دی 1401 07:11
درود بر شما استاد
زیبا نگرید
حضورتان ارزشمند است
در پناه خدای متعال باشید
جواد مهدی پور 10 دی 1401 17:09
درود بر شما دوست عزیز
سپاس از انتشار آثار استاد مصطفایی فقید
روحشان شاد
حسن مصطفایی دهنوی 18 دی 1401 07:11
ازنگاه پرلطف ومحبت شما شاعر واستادگرامی
کمال تشکر را دارم
وجود بابرکتان در پناه حق باشد
خداوند شاعر را رحمت فرماید الهی آمین