یارب ره توکو که در آن رو بِنَهم من
پا در ره دریایی و هر کو بنهم من
هرجا که بگشتم ، ره صاف تو ندیدم
تا گرد وغبارش به دو ابرو بنهم من
٭٭٭
ناچار اگر سر به هیاهـو بنهم من
یا سنجش خود را به ترازو بنهم من
حیرت زده می گردم و راه تو نجویم
ناچار سرم را به دو زانو بنهم من
٭٭٭
تا سر به همان زلف چو هندو بدهم من
لازم بُوَد از قوّت و نیرو بدهم من
گر این سر من قابل رخسار تو باشد
نیکوست به رخسار نکو،سر بدهم من
٭٭٭
از خداوند جهان صد خبر آمد به برم
ای دریغا که من ازصحبت حق بیخبرم
خبری را که خدا می دهد از بهر بشر
مرکز آن خبرم ،لیک بـه نام بـشرم
٭٭٭
گفتم نصیحتی را با طرز معنویت
تا نسل آدمیزاد ، بنمایدش هدایت
دنیا به کام جهل است،ما را نمی گذارد
تا رسم عقل انسان،برما کند سرایت
٭٭٭
نسیم گلشن زنده یاد حسن مصطفایی دهنوی
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 6
امیر عاجلو 11 اسفند 1401 08:41
درود بر شما
حسن مصطفایی دهنوی 14 اسفند 1401 14:29
درود ها استاد
نظر لطف شماست
سربلند و پیروز باشید
خداوند شاعر را رحمت فرماید ، الهی امین
کتایون رها 11 اسفند 1401 11:20
تا سر به همان زلف چو هندو بدهم من
لازم بُوَد از قوّت و نیرو بدهم من
گر این سر من قابل رخسار تو باشد
نیکوست به رخسار نکو،سر بدهم من
استاد گران اندیش فوق عااالی سروده اید
خداوند یار و یاورتان باد
حسن مصطفایی دهنوی 14 اسفند 1401 14:30
ازنگاه پرلطف ومحبت شما شاعر واستاد بانوی گرامی
کمال تشکر را دارم
وجود بابرکتان در پناه حق باشد
خداوند شاعر را رحمت فرماید الهی آمین
پروانه آجورلو 12 اسفند 1401 08:09
حسن مصطفایی دهنوی 14 اسفند 1401 14:29
درود ها بانو
نظر لطف شماست
سربلند و پیروز باشید
خداوند شاعر را رحمت فرماید ، الهی امین