« کار نکو »
غم مخور جانا که هر کار نکو،کار من است
کار نیکو کاری از این دست پُـر کار من است
غم مخور جانا که زرگر، آنچه بر زر می کند
کار دستار من و این فکر بیدار من است
غم مخور جانا ،مرا با فکر بیداری خوش است
فکر بیداری،حصاری1 دور پرگار من است
غم مخور جانا ،مرا هوش است وکارم درک و فکر
طرز بیکاری بِدان ،یک طرز انگار2 من است
تا در این کار و در این فکر و در این اندیشه ام
دائماً تسلیم آن مردم کم کار من است
دائماً در گردش و در جستجویم بهر کار
این همان معیار کارس،مهد معیار من است
غـم نـدارم از ره کار و ره آزار آن
اجرت کارس که دایم،یار و غمخوار من است
گِرد شهر و کوچه و بازارها ، گردش کنم
معنوی دست آورم ، رونق به بازار من است
کار نیکوکاری از کار است و پُر کاری بدان
رسم پُر کاری و کمک کاریس،کار من است
ای حسن گفتن خوشس ، اما به قرآن خوشترس
حرف غیر از معنی قرآن ، در انکار من است
٭٭٭
1- دیوار – دژ 2- تصور – گمان
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 2
ایمان اسماعیلی 22 فروردین 1398 22:14
سلام استاد عزیزبسیار عالی درودتان
حسن مصطفایی دهنوی 23 فروردین 1398 07:01
درودها
تشکر