« بخشش »
خداوند دانا ، که نامش خوش است
صفاتـش همه نیکی و بخشش است
تو را نیـرو و عقل و عفّت بـداد
که عفت برایت چه پُر ارزش است
صفات خـدا ، بهـر آدم بُوَد
چه آدم بـر آن قابل کاوش است
خـدا را اگـر نیـک بشناختـی
یقیناً سرت ، خارج از آتش است
خدا با صفاتـش شد راستگو
برای بشر ، راستی و دانش است
خداوند دارای لیل و النهار
به لیل و النهارش بـبین گردش است
بـبین ماه و خورشید افراشته
که خورشید گردنده و پُـر آتش است
دلیلی دگـر دارم از هستی اش
که آغاز هستی اش ، آبـش است
بـبین شهـد شیرینـی آب آن
زِ هر میوه ،بر کام ما چون خوش است
بیـا بنگـر آن آب لطفـش به ما
که آبـش به ما ، رفع هر آتش است
بیـا بـشنو از قدرت کردگار
نه چون ما خوراک و نی خوابش است
بـبین فیض گردنده خورشید را
بما می رسد ، چون در آن تابش است
همین خاک بر کارش آراسته
همین ها به ما بهـر آسایش است
به ما وحیـَس و پی بریم علم حق
سفارشـت این نکته قرآنـش است
بـبین پیـروان مسیحـا به حق
به گردن همان بند و زنجیرش است
هر آنکس که فرمان نـبرد امر حق
هماندم زِ حق ، وقت آزارش است
بـبین سردی و گرمیِ روز و شب
بر این طبع ما ، حد و اندازش است
فزونتـر به ما می رسد فیض حق
هنوزم جهان بهـر ما ناخوش است
غلط کاری از ما میان گر نـبود
خدا را به ما لطف و آرامش است
هر آنکس ندارد خدا را قبول
سزاش از خدایش، همان قهرش است
اگر بنده کردارش از خودسری است
چه نقص بدی ، بندِ کردارش است
خدا را بـبین ، آنچه گفته است به ما
که سی جزء قرآن ، زِ گفتارش است
تفضل گـر از کردگارم نـبود
همه دور من شعله ور آتش است
خدایی که بـر ما تفضل کند
چرا فکر ما کوته و ناخوش است
تو آن تابـش آفتابـش بـبین
که سودش به ما ها به افزایش است
بیـا جان من ، با خدایـت بـساز
خدا سازشش ، بهر ما کارش است
چو کین و گـر ریاضت کشند
امید از خدایـش به رفتارش است
یکی بنده با صد هزار عیب و نقص
نـداند خدا را که ستارش است
حسن نام نامیـش باشد حسن
یقیناً زِ حُسن خدا،بر او بخشش است
٭٭٭
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 3
سعید فلاحی 30 فروردین 1398 12:23
درودتان
احسنت
موفق باشید
حسن مصطفایی دهنوی 31 فروردین 1398 07:33
درودجناب فلاحی
تشکر
خسرو فیضی 21 فروردین 1399 22:44
. با بهترین درودهایم
. استاد سروده ای عالی بود
.