درس خواندم تا مگر ملا شوم
صاحب یک منصب والا شوم
توی مکتب خانه ملایی کنم
باسوادی را مگر هجی کنم
کدخدا می گفت درس و مشق چیست!
منصب این دوران به درس و مشق نیست
نوکر من باش تا شاهت کنم
گله ام را دولت راهت کنم
دخترم را می کنم من همسرت
می گذارم خوش کلاهی بر سرت
گر برایم خوب چوپانی کنی
گله هایم را نگهبانی کنی
می شوی چوپان کل گله ها
می شوی دردانه و محبوب ما
کدخدا میگفت ملا هم شوی
تحت امرم باز چوپان می شوی
ای پسر آقای ده تنها منم
منصب والای ده تنها منم
رفتم و از کدخدا گشتم جدا
درس خواندم تا شوم خود،کدخدا
درس خواندم گرچه یک ملا شدم
بزچران آن ده بالا شدم
درس خواندم بزچران ده شدم
مرد بی نام و نشان ده شدم
این زمان ملا شدن از ما جداست
منصب ملا،دست کدخداست
بزچران را خواهد او سلطان کند
یا که ملا را همان چوپان کند
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 05 آذر 1399 22:05
سلام ودرود
محمد رضا درویش زاده 08 آذر 1399 07:41
درود بر شما
کاویان هایل مقدم 08 آذر 1399 08:41
العاقل و اشاره