من یک مترسکم
در کشتزار خاک و خس هرزه پروران
از جنس چوب وحشت و ترس و بندگی
لال و خموش و کور و کرم آفریده اند
پیراهنم حریر سیه روی کهنگی
بر پهنه سرم-
تاج نژند دلقکان پاسبان نما
پاهای فطرتم-
در بند ورطه ای-
از خاک مرده ها
سردوش خسته ام
تخت کلاغها
دستان بسته ام-
دییاچه ی اسارت شیران جبه پوش-
ببران رزم نوش
یادآور اسارت و پژمردگی لاله های حلقه ی سروش
در زیر بار فضله ی آشوب زاغها
من یک مترسکم
از نسل سوخته
از جنس آدمی آدمک نما
در تندباد همهمه ی هرزه پروران
در بند تندباد خدایان ناخدا
من یک مترسکم
یک سایه ی خیال
یک سایه ی کهن
یک حیله از صداقت یک وحشت دروغ
یک پوچ راستین شده ی راستی نما
در کشتزار تب زده ی یک خیال کال
من یک مترسکم
تا لالم و خموش
تا پوچم و خیال
تا من یقین زاده ی پوشالی شکم
من یک مترسکم
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 04 اسفند 1399 16:21
!درود
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 06 اسفند 1399 00:04
درود بر شما