آرش از خاک به پا خیز که بر قامت البرز کمانداری نیست
تیری به کمانداری دولتکده دولت بیداری نیست
دیربازیست که سرحد وطن
بی تو در قلب نمودار جهان واله و سرگردان است
دیربازیست که در تبکده ی عزلت این خاک غریب
دست غارتگر توران پیداست
آرش از خاک به پا خیز که میهن،تب خاموشی شیران دارد
بر لب قامت البرز و دماوند، نوای غم ایران
دارد
آرش از خاک به پا خیز که پهنایِ خلیجِ میهن
سرِ کرنش به درِ بتکده ی صولتِ خاقان دارد
آرش از خاک به پا خیز که مردان وطن
همه از داغ فراموشی ِ تبدارِ یلان جان دادند
آرش از خاک به پا خیز که در دشت شقایق، تنها
نام سرخی شقایق بر جاست
آرش از خاک به پا خیز که در قامت آیینه ی پاک میهن
چهره ی دیو سیاهی پیداست
آرش از خاک به پا خیز که آن قله ی فریاد گر غیرت شیران تنهاست
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 09 تیر 1400 09:53
سلام ودرود
کاویان هایل مقدم 12 تیر 1400 11:58