خر به هر مسند نشیند در مقام خود خر است
وای بر شهری که خَر، فرمانروایی برتر است
تا الاغی هست، جمع خرسواران حاضرند
تا که جَهلی هست،شیطان، شیخِ هر بوم و بَر است
در میان این گلستانِ اسیرِ خارزار
خار را بر ِگردِ گل چیدن به هر باور، سَر است
چون نشان شیرِ دانایی ز بیرقها رود
مُهرِ سالوسِ زمان، بر بیرقِ هر سَر دَر است
نغمه بلبل، فرح بخش و طلوع زندگیست است
روضه جغد سیاهی، مرگ صُبحی دیگر است
چشمه در بند است و شمری نو پدید آورده اند
بر گلوی غنچه های تشنه، تیغِ خنجر است
تا که گِردِ خاتمِ شیخی، به یک فتوا خوشیم
باز فرزند ابوسفیان به جای حیدر است
کاروان! این کعبه تا بتخانه ی رنگِ خداست
باز هم لات و هُبل بر مسندِ پیغمبر است
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
امیر عاجلو 09 فروردین 1401 18:50
!درود
مراد مراغه 09 فروردین 1401 20:50
سلام و درودها
سروده زیبا و دلنوازی است
برقرار باشید
کرم عرب عامری 10 فروردین 1401 12:31