شامگاهانی، فروغت را چو یغما کرده اند
شب نگه داران، تو را در قلب شب جا کرده اند
در میان کوره راهی غیرت و اوج تو را
ناجوانمردانه و دزدانه یغما کرده اند
در گلوگاهِ سکوت شیر و دادِ روبهان
بیرقی را با نشان گرگ، برپا کرده اند
برخروشید ای وطن خواهان که این یغماگران
از همان آغاز با دزدان، مدارا کرده اند
آرَشَت میهن! فراز قله ی غیرت کجاست؟
کاین کمانگیران ز بهرِ خود نشانها کرده اند
بَس سرِ بی تن که از جمعِ جوانانِ وطن
هدیه بر مارانِ ضحاکیِ دنیا کرده اند
رستم از مرگ جوانمردانگیها جان دهد
تا یلان را ناجوانمردانه معنا کرده اند
کوروش و جمشید و دارا و شکوهت را وطن!
در دل ویرانه های عشق، مأوا کرده اند
در میان آتش افروزیِ دیوانی ولی
آتشِ اوجِ قیامت را مهیا کرده اند
از دم صبح ازل،ای شب پرستانِ وطن!
عشق ایران را طلوع هستیِ ما کرده اند
مسند شاهان نباشد درخورِ دلق و ریا
کز نشان و از مقام شاه، پروا کرده اند
کاروان! گنج وطن را از دل و جان پاس دار
رهزنانی در کمینت گوشه ها جا کرده اند
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 29 امرداد 1401 16:52
.مانا باشید و شاعر
زهرا آهن 30 امرداد 1401 23:48
درود بر شما
تعابیر و استعارات سرودهی شما را دوست داشتم
بمانید به مهر و بسرایید