معرفی کنید

    لینک به آخرین اشعار :
  • لینک به دفاتر شعر:
  • لینک به پروفایل :

شرمین شجره

زنده‌یاد "شرمین شجره"، ترانه سرا و شاعر ایرانی، که سال‌ها برای خوانندگان معروف چون ستار، ابی و قمیشی، ترانه می‌سرود و در سال‌های پایانی عمر، لب فرو بسته بود، ده روز بعد از مرگ پسر ۲۸ ساله‌اش "آیدین"، دست به اعتصاب غذا و دارو زد و در ۲۱ ژوییه ۲۰۱۴ میلادی، به او پیوست.
او، خواهر "صدرالدین شجره"، چهره‌ی سرشناس کارگردانی، بازیگری، گویندگی و اجرا در رادیو، بود.


▪نمونه‌ی شعر:
(۱)
[در رثای آیدین]
چه مهربان بودى آن شب
آن هنگام که دستان غمبارت شانه‌هاى خسته‌ام را فشرد
من ندانستم که تلخى وداع در چشمانت برق مى‌زند
چه مهربان بودى آن شب
چه بى‌تاب و بى‌قرار
و من نمى‌دانستم در پهنه‌ی آن شب غمگین چه حادثه‌اى پنهان است
اگر مى‌دانستم، از شب مى‌خواستم که بماند… با تو…
و کاش مى‌دانستم مسافر صبحى دلگیر و ترسناکى
چگونه نوشت کتاب تو را؟
خدا را مى‌گویم
کاش مى‌دانستم که از این هنگام قصه‌ات را تمام مى‌کند
تا تو همیشه قهرمان من بمانى
خوشا به حال زمین…
نمى‌دانى چه دشوارست 
زمین به تو فخر بفروشد از به آغوش کشیدنت…
و تو بدانى پاره‌هاى تنت به یغما رفته
نمى‌دانم آیا زین پس چراغ خانه‌ام با خاطره‌ات خواهد سوخت؟
من از تاریکى نمى‌هراسم،
شعله جگرم همیشه افروخته‌ست،
گرچه نگاه بى‌سوى من بى تو نور نمى‌خواهد،
آرام جانم
چشمان همیشه نگرانت را قاب مى‌گیرم
تا چراغ دلم شود
سفرت بخیر!

(۲)
[چشمای تو]
من نگاهتو می‌خواستم که قشنگ‌ترین غزل بود
صحبت از فاجعه‌ی عشق با من از روز ازل بود
من یه عاشق غریبم با دلی خون و شکسته
اشک من اشک غروبه رو تن پیچک خسته

آخ که چشمات چه قشنگ بود با غزل‌های نگاهت
آب می‌شد دلی که سنگ بود
آخ که چشمات چه قشنگ بود!
چه قشنگ بود حرف چشمات با نگاه عاشق من
کاش می‌موند همیشه باقی لحظه‌های با تو بودن

دیگه بی‌تو همیشه فکر رفتن رو دارم
اگه امروز بمونم، واسه فردا چی دارم؟
پس چرا باید بمونم، من که تو سینه‌ ی آهم؟
پس چرا باید بمونم، من که تو رنگا سیاهم؟
حالا من خسته از این راه، می‌کَنم قلبمو از جا
شاید این قصه‌ی کوتاه، سهم من بوده تو دنیا.

(۳)
[پیچک]
حالا دیگه تو رو داشتن خیاله
دل اسیر آرزوهای محاله
غبار پشت شیشه میگه رفتی
ولی هنوز دلم باور نداره

حالا راه تو دوره
دل من چه صبوره
کاشکی بودی و می‌دیدی
زندگیم چه سوت و کوره

آسمون از غم دوریت
حالا روز و شب می‌باره
دیگه تو ذهن خیابون
منو تنها جا می‌ذاره

خاطره مثل یه پیچک
می‌پیچه رو تن خسته‌م
دیگه حرفی که ندارم
دل به خلوت تو بستم


گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 1276 نفر 3345 بار خواندند
عبدالله محمدزاده سامانلو (03 /07/ 1401)   | سیدیحیی حسینی (05 /07/ 1401)   | طارق خراسانی (19 /07/ 1401)   | علی روح افزا (19 /07/ 1401)   |

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا