❆ سرگذشت:
خیابان های شهر
پر است
از آواز تنهایی من
چگونه نمیشنوی,
سرگذشتم را؟!
نقل زبان تمام گنجشک های شهر است.
❆ من منهای تو:
هیچ گاه ریاضی یاد نگرفتم
آنقدر که
در تمام عمر
نفهمیدم
من منهای تو
چرا می شود: درد!
❆ بگو دوستم داری:
باز هم بگو
دوستت دارم
برای هزارمین مرتبه
راستش، دوستت دارم های تو
راست هم که نباشد
به دلم می نشیند.
❆ لب های شراب آلود:
هرگز شرابی ننوشیده ام
که مست شوم
همین لب های پر از مَی تو
شراب آلود ترین خُم دنیاست
بوسه ام برسان.
❆ دوست داشتنت:
دست خودم نیست!
جلویش را نمی توانم بگیرم
هر جا که باشد
فرقی نمی کند!
دوست داشتنت
از من سر ریز می شود.
❆ جمعه ها:
و جمعه هایم
خیس اند از نبودنت
با لهجه ای از سکوت
و صبحی خسته
که تا به ظهر می رسد
دمار از من در می آورد
عصرهای رنگ دلتنگی اش.
❆ پنجره ها:
آبستن است کوچه
بغض آمدنت را...
من به درک!
پنجره ها را
دلنگران نکنی.
❆ بی غیرتی:
ماه را
به آغوش کشیده ای!
پاهایت را
به بوسه های راه سپرده ای!
موهایت در دست نسیم!
و من...
چه بی غیرتم!
❆ دست زمانه:
پیله وار،
سخت در خود می پیچیدتم!
تنهایی و نبودنت...
تا دست زمانه
چگونه،
پروانه ام کند!.
❆ دستان تو:
سیب گاز زده ی عمرم را
به جویِ عشق تو سپرده ام
خوب می شود،
شاخه ی دستان تو
از آب بگیردم!.
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
#شعر_کوتاه
┏????━━━━━━━━━━•┓
@ZanaKORDistani63
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نقد 1
مسعود مدهوش 11 فروردین 1399 04:04
درود بر شما،
سبک جالب و توصیفی پر مهر،مانا باشید