3 Stars
علی معصومی

مادر

ارسال شده در تاریخ : 03 بهمن 1400 | شماره ثبت : H9419698

مادرم

مادرم آنزمان که کودک بود
روی پایش یکی عروسک بود
آنکه عشق و عزیز مادر بود
ریزهِ میزهِ تمیزُ کوچک بود
♡○○.○○○
آن عروسک مکان ایمن داشت
یک بلوز قشنگ بر تن داشت
بین دستان کوچک مادر
سرنوشتی مشابه من داشت
♡♡○.○○○
روی پایش تکان تکان میداد
آسمان را به او نشان میداد
گاه گاهی به شکل پانتومیم
قطره ای آب و گاه نان میداد
♡♡♡.○○○
مادر ام محو آرزویش بود
آب و آئینه در سبویش بود
“ای فدایت شوم عزیز دلم”
جمله ی حرف گفتگویش بود
♡♡♡.♡○○
کم کمک کودکش جوان گردید
مادرش پیر و ناتوان گردید
لاله گون چهره ی گل ماهش
مثل گل های ارغوان گردید
♡♡♡.♡♡○
مادرم عطر و بوی باران است
مهربانیکه چهره خندان است
دستهایش شعاع خورشید اند
نوری از آیه های قرآن است
♡♡♡.♡♡♡

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 58 نفر 106 بار خواندند
امیر عاجلو (05 /11/ 1400)   | مروت خیری (06 /11/ 1400)   | مهدی رستگاری (07 /11/ 1400)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (05 /11/ 1400)  
تعداد آرا :1


نظر 2

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا