بهارانه ۲
چیزی دگر نمانده به سر فصل نو بهار
راهی دگر نمانده به سر منزل قرار
با هر نفس که می رسد از مشرق سحر
کِل می کشد شکوه بلندای آبشار
کم کم بهانه های دلم تازه می شود
پای جوانه های طرب خیز روزگار
باران گوهر است و زمرد که بی گمان
پاشیده در حوالی پهنای این دیار
ای نازنین بیا که دلم با تو روشن است
ای مهربان بخوان دمی از دشت لاله زار
ما همرهان کوچه ی شوق و ارادتیم
دلدادگان بیشه ی سرسبز انتظار
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 18 اسفند 1400 16:19
لطیف و دلنشین
Milad Kaviani 19 اسفند 1400 20:37
درودها استاد عزیز