بهاران
کم کمک فصل بهاران می رسد
روز خوب روزگاران می رسد
می رهاند کوچه را از انجماد
می تراود نور و باران می رسد
می جواند ساقه ای نورسته را
ساز و برگ چرخ دوران می رسد
می تکاند شاخه ها را از کلاغ
آهویی از کوهساران می رسد
نرگسی می روید از دامان دشت
غنچه محو لاله زاران می رسد
زندگی همرنگ شادی می شود
زمزمی از جویباران می رسد
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 29 اسفند 1400 08:45
درود بر شاعر گرامی ,شعر شما را خواندم موفق باشید
مروت خیری 29 اسفند 1400 14:45
درودها جناب معصومی ، نوروز بر شما شاد باد، سلامت و در ارامش باشید