3 Stars
علی معصومی

نبض صد زمستان

ارسال شده در تاریخ : 21 بهمن 1401 | شماره ثبت : H9423796

نبص صد زمستان

خنده می زد سادگی در چشم های روشنش
صد خیابان می پرید از انعکاس ساتنش

روسری را بسته بود اما به زیر سایه اش
جا نمی شد پرکلاغی طره های خرمنش

فرصتی کوتاه و در پشت چراغ قرمزی
دیده می شد نخ نمای سرخی پیراهنش

دود و دم پیچیده بود و باد می آمد ولی
عطر پاکی می وزید از انحنای دامنش

بعد از ان روزی که بابایش دچار سکته شد
از مصیبت های مرگ نا به هنگام زنش

یک برادر ماند و صدها آرزویی که نداشت
بخشی از خرج و مخارح شد وبال گردنش

او که باید در کلاس درس خود حاضر شود
او که باید فرد خوشنامی شود در میهنش

خفته بغض صدهزاران غم درون سینه اش
مانده نبض صد زمستان توی رگ های تنش

♤♤♤

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 81 نفر 177 بار خواندند
امیر عاجلو (22 /11/ 1401)   | محمد مولوی (23 /11/ 1401)   | Milad Kaviani (24 /11/ 1401)   | علی معصومی (24 /11/ 1401)   | حسن مصطفایی دهنوی (27 /11/ 1401)   | منوچهر فتیان پور (28 /11/ 1401)   | پروانه آجورلو (28 /11/ 1401)   |

رای برای این شعر
امیر عاجلو (22 /11/ 1401)  محمد مولوی (23 /11/ 1401)  Milad Kaviani (24 /11/ 1401)  حسن مصطفایی دهنوی (27 /11/ 1401)  پروانه آجورلو (28 /11/ 1401)  علی معصومی (13 /05/ 1402)  
تعداد آرا :6


نظر 5

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا