نقاره می زنند
آقا سلام محض ارادت رسیده ام
از راهیان جاده صبح و سپیده ام
همراه باد آمده ام تا حریم عشق
در گوشه رواق به کنجی خزیده ام
بسیار گشته ام به تماشا زمانه را
زیباتر از حریم تو جایی ندیده ام
دولت سراست صحن کبوتر نشان تو
حال و هواست موجب این پرکشیده ام
نقاره می زنند، از این صوت دلنشین
من بارها صدای خدا را شنیده ام
گلدسته های رو به خدای تو دیده اند
با هر نگاه از سر مژگان چکیده ام
ای غربت نگاه تو آرامش خیال
آهوتر از همیشه به سویت دویده ام
♤♤♤
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 03 مهر 1402 16:12
.مانا باشید و شاعر
سیاوش دریابار 05 مهر 1402 15:30
سلام
خدا رو شاکرم که توقیفی شد امروز مهمان دفتر شما بودم
بسیار زیبا سروده اید
قلمتا همیشه سبز و مانا باشد
به امید توفیق روز افزون
با تشکر