چه کارم بود؟
چه خوب میشد اگر لحظهای کنارم بود
رفیق و همدل و همراه و همجوارم بود
میان این همه نامهربانی دنیا
همیشه محرم غم های بیشمارم بود
برای آنکه مرا وارهاند از حسرت
به لحظه های پریشانی ام قرارم بود
بهانه ای نکنم جز خیال سیمایش
که همدم سحر و شمع شام تارم بود
فدای خنده پر مهر جان جانانی
که سیب سرخ من و حبه انارم بود
به فصل سرد زمستان مرا خیالی نیست
که هر چه خاطره لبریز نو بهارم بود
اگر به باغ دلم لحظه ای نمی روئید
در این خرابه بی های و هو چه کارم بود
♤♤♤
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 10 دی 1402 08:47
.مانا باشید و شاعر
محمود فتحی 11 دی 1402 11:09
درود استاد درپناهدحق باشید