سهم من
قصد من از زندگی غیر از تو را دیدن نبود
ورنه این دنیا به جز صحرای کوچیدن نبود
قسمتم را هر بهار از عمر خود سنجیده ام
سهم من جز دانه ای از دیده باریدن نبود
گریه کردم مثل ابری چکه چکه ژاله را
من که در قلبم به جز رویای خندیدن نبود
صدخیابان پرسه دارم ماه شب های تو را
او که حتی لحظه ای همپای تابیدن نبود
خسته ام در جستحوی راه خوشبختی که جز
خط پرگاری به دور خویش گردیدن نبود
خون دل دادی و خوردم پای هر دلدادگی
کار من جز باده از دست تو نوشیدن نبود
مثل نیلوفر به پای نارون خشکیده است
این سزای سبز در ساق تو پیچیدن نبود
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
امیر عاجلو 05 بهمن 1402 11:17
.مانا باشید و شاعر
یاسر قادری 05 بهمن 1402 12:30
شعرتان بینظیر بود
مرحبا
قلمتان همیشه سبز