شاهدی نیست .....................
نفس از سردی این جنگل تاریک گذشته ست بیا ، شاهدی بر ما نیست ، تو پُر آوازه بیا . بزن آتش به تب سرد نسیم ، آبرویم تو
بریز ، بی قرارم کن و محکوم عطش ، سجده گاهم خم ابروی تو باشد گل عشق .
بغض ، مفهوم نبودن هایت ، سرخی گونه رسوایی من . سبزی شاد ولی رنگ علف ، سردی نیم نگاه هوس آلود گیاه ، مهربانم تو
بیا . شاهدی نیست به منّت کشی خاطر من ، عاشقی نیست به آلودگی دامن من ، دل من را بشکن ، التماسم بپذیر ، اعترافم بشنو
انتظارم تو به آخر برسان .
نفس از سردی این جنگل سرما زده رفت ، هر چه تصویر کشیدم همه رفت . تو بیا سوی چراگاه پر از لرزش دست .
دانه درد به پشتم رویید ، زخم های جگرم خیره به حالم خندید ، با توام شاعر پُر درد و پُر از راز کلام ، (گفته بودی به چه حالی
من از آن کوچه گذشتم) ، ( گفته بودی همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم) ، تو کجایی که ببینی کوچه ای نیست دگر در
هوس ناقص شهر . همه تن با همه تن های ُپر از وِز وِز بدکاره آن کوچه تنگ ، خیره گشتند به اندام پُر از لکّه ننگ .
من برای گذر از هر تپش آن کوچه ، به رذالت رفتم ، از برای گذر خیره شدن از پی او ، چشم هایم نابود ، خود به غارت رفتم .
شد عوض چرخش دوران و هنوز مثل تو راه جسارت رفتم .
شاهدی بر ما نیست تو پر آوازه بیا . دست کم فرصت خدمت به رقیبم تو بده ، مَشِکَن آینه سادگی ام را به هوس ، مَبَر از یاد خم
کوچه بی مهتابی ، بوی آن رایحه شادابی ، نکشان پای دلم را به میان ، با من از وعده فردا تو نگو ، نفسم را تو بِبُر ، از برای
هوس بی تابی .
تو برو ، تو بیا ، تو بمان ، تو بزن ، تو بخواه ، تو بگو ، تو فقط باش همین دور و بر کوچه بی مهتابم . لا بلای شرر خُفته به
آغوش خطا ، گاه گاهی بِنگر کوچه رویا زده بی تابم .
تو مُقَرّر کن از این پس گذر از کوچه تنها ممنوع ، وَضع کن باختن دل ممنوع ، گریه کردن ممنوع ، هر رقم عشوه و خندیدن بیجا
ممنوع ، کوچه رفتن ممنوع ، پی مهتاب شدن ، یا که بوسیدن رُخسار صنوبر ممنوع . شعر گفتن ممنوع ، التیام دل عاشق ممنوع ،
کُن پس انداز نفس های مرا ، آه گفتن ممنوع . هر رقم صحبت ناجور وفا داری و ایثار حرام ، هر کلامی که اشارت کند ازمهر حرام
زجر دادن آزاد ، انتظار تو کشیدن واجب . وضع کن هر چه که خواهی بشود ، یا بخواهی که از این پس نشود .
هر چه خواهی همه نادیده قبول ، در قبالش تو بیا . نظر انداز به زندانی بی تزویرت ، نگهی کن تو بر این واله عالم گیرت ،
بِشمارش حفظم زخم هایی که بُوَد دلگیرت .
جان آن کوچه بیا . شاهدی برما نیست ، تو پُر آوازه بیا . هر زمان می خواهی ، هر مکانی که تو را خوش باشد ، هر صدایی که
تو را جان باشد . هر سخن جایی و هر نکته مکانی موقوف ، هر چه خواهی تو به هر جا که دلت می گوید و به هر لهجه که
شیرین سُخَنَت می جوید .تو بیا ، بعد عمری هوس گمراهی ، بعد آن کوچه خوابیده به یک لالایی ،
تو بیا : منتظر می مانم ، دست چپ کوچه موج ، بعد دروازه اوج ، و سپس مرغابی . بعد رفتن زِ خَمِ خاطره سازی با موج ، خنده
با ماهی ها ، گریه از فوت نسیم ، منتظر باش همانجا عشقم :
کاش ما هم برسیممممممممممممممممممممممممممممممممممممم کاش ما هم برسیممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
سروده علی احمدی (بابک حادثه)
تعداد آرا : 6 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 18
امیر عاجلو 28 فروردین 1399 20:00
لطیف و دلنشین
علی احمدی 28 فروردین 1399 22:11
استاد عاجلوی والاقدر سپاس
فاطمه گودرزی 28 فروردین 1399 20:37
درود بر شما
علی احمدی 28 فروردین 1399 22:12
بنده نوازی می فرمایید استاد گودرزی والامقام مهرتان را سپاس
مسعود مدهوش 28 فروردین 1399 21:25
درودتان
زیبا سرایشی است
علی احمدی 28 فروردین 1399 22:12
استاد مدهوش بزرگمهر زیبا می خوانید خط خطی هایم را
محمد علی رضا پور 28 فروردین 1399 22:40
بیا
درودتان
علی احمدی 29 فروردین 1399 00:08
استاد رضاپور گران ارج درودها بر شما
معین حجت 28 فروردین 1399 23:12
درود بر شما
علی احمدی 29 فروردین 1399 00:08
استاد حجت بزرگمهر بنده نوازی حضرتعالی مایه مباهات حقیر می باشد
ایمان اسماعیلی 29 فروردین 1399 01:50
درود برادر توانمندم
چه رووان و دلنشین بود
عالی بود برادرم
علی احمدی 29 فروردین 1399 10:00
بنده نوازی فرمودید برادر گران ارج و استاد والاقدر جناب اسماعیلی
دادا بیلوردی 29 فروردین 1399 11:37
درود بر این همه احساس طویل آتشینتان
علی احمدی 31 فروردین 1399 15:14
درود به حضور فاخر حضرتعالی استاد بیلوردی نازنین
ز بودهن دریس 29 فروردین 1399 12:37
( تو فقط باش همین دور و بر کوچه بی مهتابم)
درودبرشما،بسیارزیبابود
علی احمدی 31 فروردین 1399 15:15
زیبا می خوانید ادیب فرزانه
عباس ذوالفقاری 30 فروردین 1399 14:17
سلام...... ببخشید چند شعر بود سرودتون؟ در هر حال خوب بود
علی احمدی 31 فروردین 1399 15:15
عرض ادب استاد ذوالفقاری گرامی خوش آمدید