- لیست اشعار
- موضوع
- عمومی
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
جعفر لاهوتی آذر
در01 /03/ 1348 -
فرزاد کاکاوند
در01 /03/ 1365 -
الهه دهقان
در01 /03/ 1364 -
علیا کوثیا
در01 /03/ 1395 -
مروت خیری
در01 /03/ 1362 -
samaneh nouri
در01 /03/ 1362 -
بهروز بجروانی
در01 /03/ 1399 -
سحر غزانی
در01 /03/ 1399 -
محمدباقر انصاری دزفولی
در01 /03/ 1400 -
فاطمه عسگرپور
در01 /03/ 1400 -
مجید کرم دل
در01 /03/ 1400 -
مریم محبوب
در01 /03/ 1348 -
محمدشفیع دریانورد
در01 /03/ 1365 -
شیدا شهبازی
در01 /03/ 1355 -
شهلا مظفری
در01 /03/ 1367 -
لیلا طیبی
در01 /03/ 1369 -
جواد خاشعی
در01 /03/ 1358
پاییز و خیابان های دلگیر و سرد،است حیف دیگر نمی آورمت به دست تو دیگر نیستی، باران ولی هست خیابانهای خیس و شاعری مست چه فرقی میکند من هم نباشم؟! برایت شاعری رفتهاست از دست! #هـــہ_وال_ڪیهان_نیڪ_ز...
ادامه شعرز این گیتی نه خوش ماند نه بد ماند همه نابود و گر روزی فقط کارنامه اعمال ما ماند
ادامه شعرتو شدی محو و ولیکن کور منم چو دویدم هر طرف آن دور منم از تو بودش هر طرف صدها نشانی ولیکن چشم ما و عاشق دنیای فانی نفهمیدم ز مستی غرق و دورم کلاهی چون بلند و چشمِ کورم ز این دنیا چو باختم هر نفس را ملک...
ادامه شعرمن آن مستم پر از شهوت پر از درد و غمو حسرت ز شهوت های پایانی به از دنیا که هست فانی بکوشم هر شب و هر صب که هست مطلب به عمق لپ که هیچ باشد ز مفهوم آن ندانی چونک مجهول آن تهی باشد زچشم یار درون...
ادامه شعر《پند》 روبه صفتان ز غرش شیر بترسید از شیر رها گشته ز زنجیر بترسید آتش بزند کاخ ستم را دل پُر سوز از سوز دل بیوه زن پیر بترسید این سفره شده غارت و در آن نبود قوت از طفل یتیمی نشده سیر بترسید ...
ادامه شعرخدایا من به هر کس خوب کردم ضرر دیدم ، ندیدم هیچ سودی دگر خوبی نباید کرد آری که کردم از عطوفت حال دوری نه لطفی کن نه آشوبی بدر کن نه گل باشی،نه خاری باش،سر کن همه عمرم فقط کردم غلط طی بدی شیرینُ خوبی ...
ادامه شعرصبح که برمیخیزم به شتاب با عجله توی کوچه سراج مردمان راهی کار بهر چندرغاز پول به کجا چنین شتاب ******** بچه ها لقمه به دست صبح با کوله به پشت سر ساعت سرویس میبرد به مدرسه بهر چندرغاز علم به کجا چنین ش...
ادامه شعر《بندگی》 غیر درش سجده نمائی خطاست بندگی غیر خدا نابجاست گر بشوی تابع نفس هوا دیو درون دشمن راه خداست پُر نکنی جام دل از هر مِیی باده ی میخانه ی حق آن شفاست پیش کسان سجده مکن با ریا سجده در آ...
ادامه شعرچو ظهورش به غریبی که غریبانه فراموش آنان که به دینند و بسی وارونه تن پوش چونک شود عالم به دست هرچه پست است گوهری گرچه بزرگ است غریبانه غریب است چو شود درنده شاهی طعمه بسا هرکه فقیر است به زآن هرچه ح...
ادامه شعراز کلاغ پرسیدم تو سیاهی من سپیدم قاصدک را خبر کن خوش خبر چون تو ندیدم فاضله هاشمی بی فاصله
ادامه شعربنام خدا (خطّه مازندران) خطّه ای سرسبز و زیبا در جهان وصف آن هرگز نگنجد در بیان دشت ودامانش همیشه پُر ز ِگل گلشن و گلزار بینی هر کران جنگل و دریا و کوه وچشمه اش از بهشتِ جاوِدان دارد نشان کُلّ ِ سالِ...
ادامه شعر《آدم بودن》 باغت شده پُر مور و مار و عقرب آسمون باغت شده همه شب باور و دینت همه رفته بر باد انگار ز اوّل تو نداشتی مذهب خرمن جانت همه گُر گرفته مریض شدی جان و دلت کرده تب این همه حرف ناروا شنی...
ادامه شعرقسمت ما صبر و عذاب و یک دعا بود شب های تاریک و نماز و یک خدا بود هرچه تقلا بزدیم و چنگ زنانیم آخر به اُمید یک اُمید آن خداییم کسی آید و این غم ز تنم رها کند باز بر کس نتوانم سخنی دهان کنم باز چونک...
ادامه شعرمرا پرنده کشید ودرآسمانم بست چقدر گندم سمّی به چینه دانم بست مرا پرنده کشید وچه بال وپر بسته به میله های قفس پای نردبانم بست به روی خانه ی من سایه ی عقاب افتاد به پشت بام بلندی چه بی امانم بست به اشک ...
ادامه شعریک روز چشم تو به رویم خواب خواهد شد ... عکس تو بر روی دل من قاب خواهد شد ... محبوبه ی رؤیای من ! دنیای من ! برگرد ... با رفتنت این چشم ها بی خواب خواهد شد ... دیشب درون چشم هایت تا خدا رفتم ... ی...
ادامه شعردلا باور نما که محشری هست حساب و دفتر و پرسشگری هست قطار زندگی خوش می خرامد بدان که ایستگاه آخری هست مسیری خرم و سرسبز بینی نهایت این چمن را اخگری هست مشو غره به این اندام و بازو برای هر یلی زور آو...
ادامه شعرگر چهره ات آرامش دنیای من است این دل و چون بَرده و ارباب من است چون به نفسهای تو محتاج شدم در هستی هر لحظه که در فکر تو باشم ز تنم در مستی غوغا شده دنیای من و من شده ام نامحرم آواره کوچه یا که آن شه...
ادامه شعرگر غم شود بیش از توان فکر و خیالش را مکن چون جسم توان روح نیست در ره خود خطا مکن
ادامه شعرکسی یافتی که قلبش همچو خورشید بر او مان و بشر ها گو که دورشید که او را قلبی بهتر ، از چه زر ها که هر کس او بدیدش گو که کور شید ...
ادامه شعرمردمان این جهان را ، ریشه هایی واحد است آدم است آن ریشه و روحش به موضوع شاهد است خواه سیاه و زرد باشد چه سفید و گندمی جملگی از شاخه ای واحد جدا گشتند ، همی این زمین و کوه و دریاها از آن یک خد...
ادامه شعر