تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
اله یار خادمیان

صد و هفتاد و پنج در یا دل صد و هفتاد و پنج آیینه، باز از خاک چهره وا کردند سایه هارا غرور بشکستند، آسمان را سحر نما کردند گر چه غمناک، صحنه زیبا بود، عشق گل کرد و اشک جولان داشت دل درهم شکسته ا...

ادامه شعر
مرتضی (اشکان)  درویشی

ای شهیدی که نوای ظفرت می آید عطر معراج ز سمت سفرت می آید من شنیدم دم رفتن تو به مادر گفتی باشد آماده،  مهیا خبرت می آید پدرش کو نشانم به قلندوش همه چقدر نام شهید بر پسرت می آید گفته بودی که در ا...

ادامه شعر
زهرا نادری بالسین شریف آبادی

کاش بودم من اثیری بی نیاز از ماده درطوافت تهی از زنجیر جسم آماده فارغ ازچشمک گندم بی خیال هرسیب پرتو عشق تو بود و دل محنت زاده می شدازهرم لبت قندیل دل پرشعله مست صهبای تواز باده ی غیرآزاده ...

ادامه شعر
روح الله اصغرپور

هم خاطره ی خاطره ها بودی و رفتی آوردگه باد صبا بودی و رفتی دیشب که سراغ تو از انکار گرفتم رویا به من آموخت خدا بودی و رفتی امروز به کوتاه نوشتار تو ماندیم ما از تو نوشتیم کجا بودی و رفتی ا...

ادامه شعر
محمد رضا محمودی

آتش ستاره خمسه خمسه روشنایی حاجی مهمات پس چه شد ضد هوایی سربند یا زهرا منور یا ابولفضلللللللللللل گردان غواصی شهادت هم نوایی بابا! دوباره خواب دیدی؟ جبهه بودی؟ داری دوباره شعر مجنون می سرایی؟ م...

ادامه شعر
حسن   عباسی

حال دلـــــــم بد می شود وقتی که با من نیستی دل غرق حسرت می شود وقتی که با من نیستی در وسعت طوفــــــــانی و موّاج دریـای سخن قحطای صحبت می شود وقتی که با من نیستی این چهره ی بشّاش و ا...

ادامه شعر
احمد البرز

من به میل دل ولی ،دل فارغ از من مانده است سینه از دلواپسی ها زیر پیرهن مانده است ما به موسیقی و جشن و شادمانی دلخوشیم تا که رقص عارفان بر چین دامن مانده است ای که از گیسوی یاری میشوی غافل...

ادامه شعر
حسین دلجویی

... مدتی هست که ما سخت گرفتار توایم روز و شب چـشم به راه سر بازار توایم / غـزلی ساز نمودی و دلم کوک تو شد آخـرین بیت غـزل روی لب تار توایم / شعر گفتی که مرا از سر خود بازکنی بــه خدا تا ابد ال...

ادامه شعر
روح الله اصغرپور

خشکیده لب صاعقۀ نور عجیب است بیننده شده بر دو جهان کور، عجیب است عریان شده ایم از همه لذت که بنالیم خندیدن بی وقفۀ مستور عجیب است ناز همه عالم شده آرایش رویا ...

ادامه شعر
طارق خراسانی

راهبانِ عاشقان آید همی عاشقان را راهبان آید همی از دعای مَردمِ اهلِ نظر صبح را بَختِ جوان آید همی گرمی دل های سرد عاشقان آفتاب از عرشِ جان آیدهمی از ستیغِ کوه دیدم پَر کشان مرغ سوی آشیا...

ادامه شعر
منوچهر منوچهری(بیدل)

یارب از سوخته جانان اثری نیست که نیست بر نظر گاه تو صاحب نظری نیست که نیست سراین کنبد مینائی وآن وحی عظیم بر دل بی بصرانت ثمری نیست که نیست عا شقان رفتندو این دار تهی گشت زعشق دیگرازعشق تو صاحب ...

ادامه شعر
حسین دلجویی

... در غربت دنیای دلـم حوصله ای نیست دل بستگی و دل بری و غلغله ای نیست / یعـقوب ترین حادثه ی یوسف خویشم صد چاکترین پیرهنم مسئله ای نیست / ابریست دل قریه و خشکیده لب دشت در مزرع امید دگر...

ادامه شعر
منیژه رستم پور

با دو چشمانت صدایم کن برایم.......کافی است نذر چشمانت چو کردم این دل دیوانه را با نگاهت بر فنایم این برایم.......کافی است.. ماه من برمن بتاب روشن شودم از نور تو ماهتابی تو سنایم کن برایم .......ک...

ادامه شعر
مرتضی (اشکان)  درویشی

دل به جز اشک و فغان حربه ندارد دیگر اخمِ تو دار من است چوبه ندارد دیگر! همچو بغضِ نو که تا مرزِ شکستن رفته روحِ من طاقت یک ضربه ندارد دیگر همه همدست شدند پنبه ی من را بزنند بینوا این دلِ من پنبه...

ادامه شعر
زهرا نادری بالسین شریف آبادی

بی شاهراه چشمت گم میشوم زهجران ا ی گوشه نگاهت غم را کند گریزان من بی عبور عشقت خالی زاشتیاقم با هرسلام نرمت پرمیشوم ز ایمان تر میشود غزلها از اشک خون قلبم من کی دوباره بینم ؟تو را به فصل بار...

ادامه شعر
اصغر  چرمی

باید غزل با یاد رویش پا بگیرد هر مصرعى با عشق او معنا بگیرد در محفل شعر قشنگ چشمهایش هر شاعرى باید بیاید جا بگیرد شاعر شدن کار من بی دست و پا نیست باید که دستم را خود زهرا بگیرد یک گوشه چش...

ادامه شعر
قاسم افرند

دورو براین خانه پر از چوبه دار است آرام بگیراول پاییز قرار است... آرام بخوان قصه درماندگی ام را بانو به تماشا بنشین زندگی ام را آماده مرگم قدحی رنج بیاور بر میز دوئل صفحه شطرنج بیاور سرباز جوانی...

ادامه شعر
فاطمه  خواجویی راد

رمضان تقویم ناب لحظه هاست شور شیرین سحرگاه دعاست رمضان فرمول ناب بندگی پنج نوبت سجده ی دل ،بی ریاست رمضان میلاد قول ِربـــَنَا در شب قدر قدیرِ هل اتی ست رمضان و لحظه های خلو تش ...

ادامه شعر
حسین دلجویی

.... ای ماهـتاب سر زده در شامگاه من خوش آمدی به برکـه سرد نگاه من / یکبار من دو چشم تو را دیدم و خدا صد مثنوی نوشته به پایم ، گناه من / بانو چقدر صحن حرم شاعرانه بود وقتی که سرک...

ادامه شعر
فرزاد کاکاوند

نمیدونم چرا شب غصه داره تمام لحظه هاش قصه زاره تنها شدم در این شبهاى وحشى میخوام بخوابم پا پس نمیذاره یادش هر دم و هر لحظه باهامه خاطره هاش یه عمره پا به پامه دل ودلهره و بغض شب گرفته تمام غصه ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا