- لیست اشعار
- مناسبت
- عاشقانه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
mehdi rafiee
در31 /02/ 1362 -
نستـــــرن طالبـــــــــزاده
در31 /02/ 1394 -
Susan Jafarzade
در31 /02/ 1360
بسمه اللطیف سکه عشق رفته بودم تا شوم قربانی اقیانوس را یاد تو آشفت اما یک دم این کابوس را غرقه امواج اندوهم در این دریا ولی نام تو در دل تداعی می کند فانوس را دردمندانه به قعر سینه سنگین خود تا به ...
ادامه شعردنیا یالان دونیادی عاشق دلی درده سالان دونیادی بس سندییردین سویرم سنی؟؟ نیه اوزگلر ساتدین سن منی!! سوگلین دیه ری بویومییش یعنی !! سوگلی بوقدر اوجوز زومیش یعنی!!! ******************** ترجمه ی شعر: ز...
ادامه شعربسمه اللطیف کامکاری با همسر زیبا و خوب و مهربانم در کامکاری برتر از شاه جهانم معنا گرفته زندگی از بودن او با اتکا جستن به عشق جاودانم هر جا که با او باشم از لطف وجودش سرشار از آرامش روح و روانم در...
ادامه شعر_می خواهم؛ فراموشت کنم! اما نمی گذارند؛ این دردها! _محتاجم من؛ به عکس هایت! _آخ!چشم هایت؛ اگر باشند! در کُنج ِ خیال ِ آغوشم؛ تا مغزاستخوان سُست خواهند شد تمام درد هایم......
ادامه شعرخواب دیدم شده ام طرد من از پیشگهت تا که چشمم نخورد پیچ، دگر بر نگهت هیچ از جام نگاهت، نَچِشَم مِهر که هیچ بلکه کوتاه شود، دست من از، بارگهت صبر کردم که زمان قلب تو را نرم کند سنگ تر شد دل تو تارتر از...
ادامه شعر" یکدیگر" ای درزها، شکاف ها بچسبانیدم به هم ما یکدیگریم میان بند بند استخوان. شاعر:مرضیه رشیدپور(کیمیا)
ادامه شعرسعدی وقتی میرسد به عشق می نویسد ((قصه به هرکه می برم فایده ای نمی دهد مشکل درد عشق را حل نکند مهندسی)) ولی من خانم مهندسی را می شناسم که فقط کافی است بخندد تمام مشکلات من حل می شود دردهایم درمان ف...
ادامه شعرخوش آمده ای ، ای سفر کرده دردانه ما اسم تو کافیست،نورانی کند بزم شبانه ما مستم و مشرف بشوم ، زیارت قرص قمر مست و زیارت!؟حدیثیست حالت مستانه ما مژده ای دل که حاجی شده ی صورت ماهی جشن ، جشن وصال است ، ...
ادامه شعر<<گنبدِ کبود>> از شهر، رفته دود پساز رعد و برقِ ما " نَم" دوده را زدود پساز رعد و برق ما از بوسِ پُر صدای من و برقِ چشمِ تو باران گرفته بود پساز رعد و برقِ ما در بسترِ لبانِ تو شبن...
ادامه شعربی تو من در غربتم گم می شوم یک سرود بی ترنم می شوم مثل ماهی لابلای موج اشک بازی دست تلاطم می شوم چون کبوتر تا سرای من بیا در کنارت مثل گندم می شوم باز هم در گوشه ی لبهای تو جلوه ای از یک تبسم م...
ادامه شعر_این جا؛ روشنای چشم ها را زهر می نوشانند! و نیلوفران را _به نامردی تمام_ تشنه؛ بر دار می آویزند؛ برای زهرچشم... افسانه نجفی ...
ادامه شعرشده صد سینه سخن باشی و خاموش شوی جگرت خون شود و دُردِ غزل نوش شوی شده صد بغض به دل باشد و اشکی نچکد همچو خم جوش زنی در خود و خاموش شوی همچو آیینه شوی هم دم تو آه شود آه اگر در نِگَهِ خویش فراموش ش...
ادامه شعرای دلبر خوش نام من شاهانه می خواهم ترا عشقت نشسته بر دلم دیوانه میخواهم ترا
ادامه شعرسکوتی در نگاهت هست، هزاران غم به بر دارد بگو با من تو حرفت را کاین صحبت ثمر دارد به دل رازی نهان داری بسی سنگین و غمگین است صدفی را همانندی که در خود چون گهر دارد نگاهت را نمی خواند، نگاه من چه سخت ...
ادامه شعرگذرانده ام همه عمر را به پای تو عبث جبران نشود ، نه برآید ز من فعل خبث آه، دعای هر شبم بود ، زیارت روی مه ات من وتو ما نشدیم،هستی ام رفت به ره ات ماندنی نبودی،سنگ زدی چرا برکه آرام مرا؟ بد عهد ، فز...
ادامه شعرچه ساده کتاب عشق را ورق زدی من هنوز رویِ سطرِ اولِ دلدادگی ام مانده ام #آگرین_یوسفی
ادامه شعر(۱) سرِ این کوچه خشکیده چشمانم خبری از تو نیست چرا...؟! (۲) دوباره من و این پنجره ساکت دوره میکنم روزهای رفتهام را باز میرسم به چشمان تو...! (۳) به آغوشم کشید خندیدم سایهاش داشت با یک نفر دیگر ...
ادامه شعرنه اینکه دوست ندارم تو را؛ نه جان فرزندم فقط برای من این عشق جالب است دلبندم! مگر که می شود اینگونه عاشقم شود فردی که من به جای محبت، اذیتش فقط کردم گمان کنم که خدا دست کم گرفته بود او را نمی گذاشت ...
ادامه شعردر منطقِ بی منطق خو جای ندادی دل ما را این چه دردی است که درمان نشود تا تو نبایی
ادامه شعرمستجاب شدم! _باد؛ بوی آغوش تو را به خانه ام آورده! _این صبح؛ پُر از رهایی و شکُفتَنم... افسانه نجفی
ادامه شعر