تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف سکه عشق رفته بودم تا شوم قربانی اقیانوس را یاد تو آشفت اما یک دم این کابوس را غرقه امواج اندوهم در این دریا ولی نام تو در دل تداعی می کند فانوس را دردمندانه به قعر سینه سنگین خود تا به ...

ادامه شعر
محمد جواد علی نژاد

دنیا یالان دونیادی عاشق دلی درده سالان دونیادی بس سندییردین سویرم سنی؟؟ نیه اوزگلر ساتدین سن منی!! سوگلین دیه ری بویومییش یعنی !! سوگلی بوقدر اوجوز زومیش یعنی!!! ******************** ترجمه ی شعر: ز...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف کامکاری با همسر زیبا و خوب و مهربانم در کامکاری برتر از شاه جهانم معنا گرفته زندگی از بودن او با اتکا جستن به عشق جاودانم هر جا که با او باشم از لطف وجودش سرشار از آرامش روح و روانم در...

ادامه شعر
افسانه نجفی

_می خواهم؛ فراموشت کنم! اما نمی گذارند؛ این دردها! _محتاجم من؛ به عکس هایت! _آخ!چشم هایت؛ اگر باشند! در کُنج ِ خیال ِ آغوشم؛ تا مغزاستخوان سُست خواهند شد تمام درد هایم......

ادامه شعر
عنایت کرمی

خواب دیدم شده ام طرد من از پیشگهت تا که چشمم نخورد پیچ، دگر بر نگهت هیچ از جام نگاهت، نَچِشَم مِهر که هیچ بلکه کوتاه شود، دست من از، بارگهت صبر کردم که زمان قلب تو را نرم کند سنگ تر شد دل تو تارتر از...

ادامه شعر
مرضیه  رشیدپور

" یکدیگر" ای درزها، شکاف ها بچسبانیدم به هم ما یکدیگریم میان بند بند استخوان. شاعر:مرضیه رشیدپور(کیمیا)

ادامه شعر
سعید  فرضی زاده

سعدی وقتی میرسد به عشق می نویسد ((قصه به هرکه می برم فایده ای نمی دهد مشکل درد عشق را حل نکند مهندسی)) ولی من خانم مهندسی را می شناسم که فقط کافی است بخندد تمام مشکلات من حل می شود دردهایم درمان ف...

ادامه شعر
یاسر قادری

خوش آمده ای ، ای سفر کرده دردانه ما اسم تو کافیست،نورانی کند بزم شبانه ما مستم و مشرف بشوم ، زیارت قرص قمر مست و زیارت!؟حدیثیست حالت مستانه ما مژده ای دل که حاجی شده ی صورت ماهی جشن ، جشن وصال است ، ...

ادامه شعر
امین مقدس

<<گنبدِ کبود>> از شهر، رفته دود پس‌از رعد و برقِ ما " نَم" دوده را زدود پس‌از رعد و برق ما از بوسِ پُر صدای من و برقِ چشمِ تو باران گرفته‌‌ بود پس‌از رعد و برقِ ما در بسترِ لبانِ تو شبن...

ادامه شعر
عباس لطفی

بی تو من در غربتم گم می شوم یک سرود بی ترنم می شوم مثل ماهی لابلای موج اشک بازی دست تلاطم می شوم چون کبوتر تا سرای من بیا در کنارت مثل گندم می شوم باز هم در گوشه ی لبهای تو جلوه ای از یک تبسم م...

ادامه شعر
افسانه نجفی

_این جا؛ روشنای چشم ها را زهر می نوشانند! و نیلوفران را _به نامردی تمام_ تشنه؛ بر دار می آویزند؛ برای زهرچشم... افسانه نجفی ...

ادامه شعر
بهرام احدی نیا

شده صد سینه سخن باشی و خاموش شوی جگرت خون شود و دُردِ غزل نوش شوی شده صد بغض به دل باشد و اشکی نچکد همچو خم جوش زنی در خود و خاموش شوی همچو آیینه شوی هم دم تو آه شود آه اگر در نِگَهِ خویش فراموش ش...

ادامه شعر
علیرضا عبداله پور

ای دلبر خوش نام من شاهانه می خواهم ترا عشقت نشسته بر دلم دیوانه میخواهم ترا

ادامه شعر
محمد رفتاری

سکوتی در نگاهت هست، هزاران غم به بر دارد بگو با من تو حرفت را کاین صحبت ثمر دارد به دل رازی نهان داری بسی سنگین و غمگین است صدفی را همانندی که در خود چون گهر دارد نگاهت را نمی خواند، نگاه من چه سخت ...

ادامه شعر
یاسر قادری

گذرانده ام همه عمر را به پای تو عبث جبران نشود ، نه برآید ز من فعل خبث آه، دعای هر شبم بود ، زیارت روی مه ات من وتو ما نشدیم،هستی ام رفت به ره ات ماندنی نبودی،سنگ زدی چرا برکه آرام مرا؟ بد عهد ، فز...

ادامه شعر
آگرین یوسفی

چه ساده کتاب عشق را ورق زدی من هنوز رویِ سطرِ اولِ دلدادگی ام مانده ام #آگرین_یوسفی

ادامه شعر
کرامت یزدانی(اشک)

(۱) سرِ این کوچه خشکیده چشمانم خبری از تو نیست چرا...؟! (۲) دوباره من و این پنجره ساکت دوره می‌کنم روزهای رفته‌ام را باز می‌رسم به چشمان تو...! (۳) به آغوشم کشید خندیدم سایه‌اش داشت با یک نفر دیگر ...

ادامه شعر
هدایت کارگر شورکی

نه اینکه دوست ندارم تو را؛ نه جان فرزندم فقط برای من این عشق جالب است دلبندم! مگر که می شود اینگونه عاشقم شود فردی که من به جای محبت، اذیتش فقط کردم گمان کنم که خدا دست کم گرفته بود او را نمی گذاشت ...

ادامه شعر
حسن سهرابی

در منطقِ بی منطق خو جای ندادی دل ما را این چه دردی است که درمان نشود تا تو نبایی

ادامه شعر
افسانه نجفی

مستجاب شدم! _باد؛ بوی آغوش تو را به خانه ام آورده! _این صبح؛ پُر از رهایی و شکُفتَنم... افسانه نجفی

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا