تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
لیلا ساتر

تلخی دود شیره و تلخی رفتارت مشروب و زهرماری و رویای دیدارت سگ مستی و سگ پرسه گی در کافه های شهر این روز ها کوبیدن لیلا شده کارت اصلا چرا دست از سر من برنمی دارد این شعرهای وحشی و دیوانه و هارت ...

ادامه شعر
مرضیه  رشیدپور

"روزن عمیق" می خماندم فروریز آفتاب بسان ساقه ای ترد به لحظه ی باریدن. چون نگاه می کنم شوقم از برگی به برگ دیگر، شور گرفته ام و در سینه ی شکفته ی شعری فواره زده ام از روزنی عمیق! شاعر:مرضیه رشیدپور(ک...

ادامه شعر
سامان نظری

در وجودم شده یک عشق الهی غم و این دردی که سامان جدایی من و این عشق تا کجا خواهیم رفت این من به بیابان و دلی جنگل رفت هرکه در ساز خودش غرق و تنی آتش گرفته این جان و بسی توان نشد خوابش گرفته هر لحظه ز آ...

ادامه شعر
آگرین یوسفی

رویابافی بس است آسمانِ پاییز برف میبارد کجایی گرمایِ آغوشت را میخواهم خیالَت دیگر مرا گرم نمیکند. #آگرین_یوسفی...

ادامه شعر
کاظم قادری

خوب من تا از وفایت بهره مندم می کنی مثل لیلا پیش مردم سربلندم میکنی با همین یک تکه ی نانی که در دست تو است چون سگان بر آستانت پایبندم می کنی آمدم تا در کف آرم صیدی از چشمت ولی دیدم آسان با نگاهی د...

ادامه شعر
آگرین یوسفی

تو در رویایِ منی وَ من با خیالِ تو عاشقی خواهم کرد. #آگرین_یوسفی

ادامه شعر
محمد رضا درویش زاده

شب که می شود بی هوا سُر می‌خورم میان خاطرات... و چشمانت و تا مرز مویرگ های صبح بسان قاصدکی پریشان در باد می رقصم و گم میشوم در سیاهچال گونه های چون ماهت شب و روزم چه زیبا شده با تو !!!؛ ا...

ادامه شعر
سامان نظری

چه زیبا خالقی یار مرا ساخت که هرکه دیدش او محوُ دل باخت جهان را به نگاهش طی کند تاخت به هر راهی بسی دل زد و پرداخت شیفته مباش آنکه دل و عشقی ندادت خود نَشِکَن آن دل و چون دلش بدادت آن کس که تو را ع...

ادامه شعر
مهدی بابایی

بگو ببینم، کدام کودک بازیگوشی، در یک سپیده دم خمار، در چشم هایت یک شیشه دوات سیاه ریخته، و دست لرزان کدام اتفاقی، بر روی گل های پیراهن ات، یک شیشه عطر ریخته، که چشم هایت این همه سیاه، و تن ات چنین خوش...

ادامه شعر
حسن سهرابی

هر چه کردم تا رهانم،دیده را از موج چشمانت نشد. این چه طوفان بود،که ویران کرده مژگان مرا...... حسن_سهرابی

ادامه شعر
نیما  ولی زاده

در جعد گیسویت به رقص پاییز غوغا کرده است آرامِ برگ ریزان بمان ، من نیست آرامم هنوز عریان تر از شعله تنت لب های شهوت رنگ تو بر دل فریب بوسه ات ، عشقی که حیران است هنوز ای پرنیان موی رها ، همبستر اب...

ادامه شعر
آگرین یوسفی

بی عشق قدمها کوتاه مسیر طولانی. #آگرین_یوسفی

ادامه شعر
حفیظ (بستا) پور حفیظ

بیا که جهان مرا دوباره جان بدهی مرا توان پریدن به آسمان بدهی مرا که در دل این شهر راه گم کردم مسیر «کوچه‌ی خوش‌بخت» را نشان بدهی چه‌ می‌شود که بیایی و دست‌هایت را به‌دور گردن من، حلقه، ناگهان، بدهی ...

ادامه شعر
سروش اسکندری

بیا ای نسیم سرد پاییزی دامنم را پُر از احساس کن و درونم را آغشته کن به عطر لاله های واژگون و تکیه ام بده بر سنگ نگاره های کوه بیستون و چشمانم را سیراب کن از باغ شراب تا آرام بگیرد جانم در آرامستان عشق...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف عاشق شیدا هر چند دلبری چو تو پیدا نمی شود ‌ چون من کسی ز عشق تو شیدا نمی‌شود آن قدر عاشق توام ای دلبرم که دل بر دوری تو هیچ شکیبا نمی شود با من بمان که در گذر بی امان عمر امروز من بدون ...

ادامه شعر
سامان نظری

یک جمعه ی دیگر انتظار است نزدیک و غمی ز سینه چال است این غم کهنه آنچنانی که خوش است از زبان گذشته و سکوت خوش است هر درد که بسا کهنه و زنگ آهن است از رنگ که خارج و سیاه آن خوش است یک سینه پر زخم و غم و...

ادامه شعر
سروش اسکندری

آفتاب طلوع صبح گیاهان پژمرده را جانی تازه داد شاخ و برگ درختان را نویدی شکوفه داد و میوه های نارس را از خوابی پریشان بیدار کرد و بر قامت درختان جنگل شکوهی تازه بخشید و اکنون تو به آفتاب شبیهی تو دمید...

ادامه شعر
لیلا ساتر

از تشنگی های زمین ... از تشنگی های زمین تنها تو می دانی دریا و اقیانوس ، موج و باد ، طغیانی شبها ، کف گرمابه ، با هم گفتگو دارند در انزوایم ، منزوی های فراوانی { جامان عوض...دریامن و آتش تو با...

ادامه شعر
مهدی رستگاری

بسمه اللطیف مهر و ماه در آستانه در مهر و ماه پیدا شد به دیدن تو دلم غرقه در تمنا شد به خستگی فراوان رسیدم از راه و دلم هوایی آن قامت دل آرا شد از اشتیاق و شگفتی نگاه من خیره بر آن وجود بهشتی  و روی...

ادامه شعر
صدیقه جـُر

قالی کرمان قشنگ و دامن چینت قشنگ، هر دو زیبایند اما این کجا و آن کجا جاده ی تهران،، هراز در پیچ وتاب و موی تو در پیچ وتاب هر دو می پیچند اما این کجا و آن کجا، شاعران در وصف شعر وعاشقت مس...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا