- لیست اشعار
- مناسبت
- عاشقانه
تولد اعضا
-
شعر ایران تولدتان را صمیمانه تبریک می گوید
-
اعظم جعفری
در10 /02/ 1394 -
حکیمه کمایی.دلتنگ
در10 /02/ 1394 -
زهره معینی منفرد
در10 /02/ 1395 -
علی سلطانی نژاد
در10 /02/ 1355 -
سیامک عشقعلی
در10 /02/ 1368
بسمه اللطیف سرزمین عشق سرزمین عشق اینک رهسپارت می شوم رهنورد راه های مرگبارت می شوم در کمال حسرت و ناکامی و سرگشتگی بی گمان آواره هر رهگذارت می شوم در گذارم از بیابان های تو جان می دهم من که مقهور ...
ادامه شعر#رباعی برخیز که موسم بهار آمده است پیکی ز دیار شهریار آمده است شد نوبت عاشقی به قول "سعدی" معشوقه ی ما سر قرار آمده است! #جواد_امیرحسینی(مهراد) ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۲...
ادامه شعربسمه اللطیف جان نثار عشق دلم در این شب تاریک یار لازم داشت در اوج غصه و غم غمگسار لازم داشت تلاطم طلب عشقِ ناخودآگاهم فزوده بود بسی و مهار لازم داشت شده است جامعه چون زمهریر و این سرما شمیمی از ن...
ادامه شعرپاکی و حُسن خـدا داده ،اگر نیست به زن سـر برهنـه به سـر کوچه و بازار به هیچ آبـرومندی زن عفـت و پاکـی بُوَدش زیور و زینت و دست بند گلنار ، به هیچ ٭٭٭ چشمه ی ذوق ...
ادامه شعرمائیم و نگاری عاشقانه او هست و جهانی از بهانه مائیم و دلی ز عشق لبریز او گشته کلافه از زمانه ما گفته به او عاشق هستیم او کرده قسمت و بهانه ما رفته ز کوی و برزن او او مانده و خاطر زمانه هرچند که دگر ...
ادامه شعربسمه اللطیف خاطره عشق بیا به خاطره عشق مان سری بزنیم در آسمان دل انگیز آن پری بزنیم به چای خوردن با هم بهانه جوییم و به اتفاق تو قند مکرری بزنیم دمی به آه به خاکستر و به باد دهیم که داغ عشق به قلب ...
ادامه شعرخاطره خوب من به یک خاطره خوب نفس می بندم یادلی گرم به تو یا که به کس بی بندم ثابتت می کنم این را که تو مال منی می توانم بدهم قول که دنبال منی اگر امروزتو را با همه تن می خوانم حاصلش اینکه فقط عش...
ادامه شعربسم الله الرحمن الرحیم شناسِ کوچه ی ذهنم شُد دوباره بی تو نخوابیدن کمی برای نوشتن خیس غمی و حوصله تابیدن نگاه باکره ی مردان میان نان و نمک جان داد جهان همیشه غلط بوده کنار قاپِ حسابید...
ادامه شعر۱ دلم آبستنِ درده عزیزم هوا آلوده و سرده عزیزم دلم میخواد از دنیا برم من از این دنیا که نامرده عزیزم ۲ هوا آبستنِ بارانِ ناب است به دستت جام سبزی از شراب است دعا کن ماه من امشب برایم دعایِ می...
ادامه شعربسمه اللطیف عشق پنهان گرچه نبوده هیچ از عشق تو حاصلم 《اما نهان برای تو پر می زند دلم》 بشنو به گوش هوش که زیر زبان خود می گویم ای عزیز به عشق تو مایلم رویت چراغ چشم و دل است و به روزگار محتاج تابش ...
ادامه شعرلطفاً اگر اتفاق افتاد کاسودگی از سر بتکانید یک بوسه به رسم یادگاری روی لب شعر من نشانید
ادامه شعربسمه اللطیف گوهر عشق عشق هرگز بر طریق عقل رهزن نیست نه این چنین گفتند بسیاری ولیکن نیست نه عاشقان در راه عشق از خود رها گردیده اند عشق از اخلاق انسانی رهیدن نیست نه بال پرواز است عشق و در حقیقت وصف...
ادامه شعرغزل سپید همچون آتش گرم کردم ختم آن سرما همه آن لرزه کرد. شعله اش بالا گرفت سوخت و سوزاند رهایم زین پرده کرد. چو برگ زرد پاییزی به دست باد آهسته بر روی زمین شد. ببین رخسار زردم چه سان در دوریش مرا...
ادامه شعرخندید و پلک زد که مرا زیر و رو کند با من به نازِ چشم و دهان، گفتگو کند لب را به لب فشرد و روئید تاکِ عشق تا از شرابِ سرخِ لبش در سبو کند آن زخم را که در دلِ مجنون شکفته بود با تارِ زُلف و سوزنِ مژ...
ادامه شعرمن از تو ندیده ام بجز عشق ای بخت بلند آشنایی مستانه به دیده ام بریزان جامی ز شراب دلربایی از خرمی بهار چشمت حظ می برم عاشقانه ای دوست بر دامن دشت سبز چشمت می گردم و دارد چه هوایی جز نام تو و دعا به...
ادامه شعرروح من از رفتنت خود را که حلق آویز کرد حلق خود را از نبودت ،بی وفا،او ریز کرد یار من از من جدا شد رفت در دامان کس با رقیبم شعرِ ما را بی بها ناچیز کرد من به او گفتم که تنهایم ندارم جز تو کس بی وفا،ا...
ادامه شعربسمه اللطیف وصف قاصر عشق گر چه من از یاد تو شیدا و شاعر می شوم در سخن هربار از وصف تو قاصر می شوم در مسافت های حرمان با هزاران آرزو حال و احوال تو را از دور ناظر می شوم من به دیدار تو نیت می کنم در...
ادامه شعرتو به عمد رویا هایت را جا گذاشتی تامن -که امانت دارخوبی ا م فقط سکوت کنم. حواسم هست! می خواهم در غیاب تو سالها شاعری کنم و شاید -بعد ها کسی پرسید که من چه کشیده ا م! گاه به سالهای دور که فکر ...
ادامه شعربیت آخر بانو غزل بگویم یا شعر نو برایت این جمله مانده باقی،افتاده ام بپایت دستم توان ندارد،شایدقلم بلرزد درمانده ام چه گویم،ازشکریا شکایت تامصرع نهایی صدبیت مانده انگار تامقصدنهایی،کی میکنم رهایت بانو...
ادامه شعربسمه اللطیف زمان خوش چقدر حرف از اندوه و رنج و غم بزنم زناگواری وضع زمانه دم بزنم دلم گرفت چرا و چقدر باید دست به سرشماری و احصای بیش و کم بزنم فرا رسیده دگر بار روز تعطیلی مصمم که زمان خوشی رقم بز...
ادامه شعر