تولد اعضا
همایش
محل تبلیغ آثار فرهنگی شما
مرتضی فصیحی

ای رهبر فرزانه که ذاتت پاک است @جایگاه تو در عرش است نه دراین خاک است

ادامه شعر
احمد البرز

پر زدیم و در قفس بی بال و پر، جا مانده ایم
ما به شهر آرزو ها بی سفر جا مانده ایم
پر زدن در حسرت جنگل بجا میماند و ما
با پری گریان و با چشمان تر جا مانده ایم
تا به انبوه درختان ...

ادامه شعر
حسین دلجویی

... می شود آیا شبی مهتاب شام من شوی؟ لحظه زیبای وصلت اختتام من شوی؟ . میشود چون کفتری درتنگنای یک غروب سر زده جلد هوای پشت بام من شوی؟ . یا که گیـسو را برافشانی به تاق سینه ها درهوای هم...

ادامه شعر
اصغر  چرمی

بی رحم تـرین دشـمـنـم آمــد بـه جدالــم ایکاش که می سوخت دل نفس به حالـم من را به زمین می زند این نفس ستمگر بــا تـیــر جـفـایـی که رهـا کـرد بـه بـالـم مـی ترسـم از احساس غـرور دل غاف...

ادامه شعر
طارق خراسانی

ای اُف به شاعری که به زر اقتدا کند گر آن کند، یقین به خدایش جفا کند شاعر نبوده آنکه بترسد ز آبروی حق را فـدای سرزنشِ اشـــقیا کند نادان دلا کسـی که ز وحدت بَری شود پُر خون دلی، که راهِ...

ادامه شعر
سخاوت عزتی

دونیادا هر شئی فرقلی دی داغ داغلا دنیز دنیزله گون گونله آدام آداملا قارداش قار داشلا شعر شعرله گؤزللیک گؤزللیکله حیات حیاتلا قارادا قارایلا عینی سنین گؤزلرینده کی و منیم باختیمدا کی قا...

ادامه شعر
قاسم افرند

به عشق عکس ماهی که درون استکان افتاد ننوشیده چنان مستم که از چشمم جهان افتاد من تنها به قدر قهوه قاجاریت تلخم وبا تو مثل چایی که درونش زعفران افتاد لبت چاقوی زنجان و تنت قالیچه کاشان عجب نانی...

ادامه شعر
علی صمدی

من پر از سکوتم و غوغا، پر از بهانه ی سردم من صدای خسته ی حزنم، صدای ناله ی دردم من سکوت تلخ غمم، در هجوم فصل نوازش شرح یک نجابت سنگین، روی شانه ی مردم در هراس هر شب دلگیر، خفته با تب عشقی من د...

ادامه شعر
زهرا نادری بالسین شریف آبادی

کسیلدی صبریمین باشی سپیلدی گوزومین یاشی گئتوردی باشیمین عقلین اونون ایکی کمان قاشی دئدیم هارا آپاریسان سن اؤبیرتیکه یولداشی دئدی سن نئیلیسن بئله فراستی ،هوشی باشی اؤرگ یولین گدن اؤز...

ادامه شعر
حسین دلجویی

... شبی که ماه به عشق تو نور می پاشید ز عرش گنبد حضرت سرور می پاشید / به یمن چشم قشنگت دخیل های حرم طبق طبق شفاعت ناب حضور میپاشید / تمام قد همه ی کفــــتران قیام شدند همین که چشم سیاه...

ادامه شعر
بهناز علیزاده

بهار آمد نسیمی عارفانه، زهر سو زد به گوشم صدترانه، به انفاس خوش شب زنده داران، نوای نغمه ام شد جاودانه، چو مرغی نغمه خوان گشتم سحرگاه، شنیدم صد سرود از هر کرانه، سحر هم ساز من مرغان عشقند، به م...

ادامه شعر
اله یار خادمیان

صد و هفتاد و پنج در یا دل صد و هفتاد و پنج آیینه، باز از خاک چهره وا کردند سایه هارا غرور بشکستند، آسمان را سحر نما کردند گر چه غمناک، صحنه زیبا بود، عشق گل کرد و اشک جولان داشت دل درهم شکسته ا...

ادامه شعر
مرتضی (اشکان)  درویشی

ای شهیدی که نوای ظفرت می آید عطر معراج ز سمت سفرت می آید من شنیدم دم رفتن تو به مادر گفتی باشد آماده،  مهیا خبرت می آید پدرش کو نشانم به قلندوش همه چقدر نام شهید بر پسرت می آید گفته بودی که در ا...

ادامه شعر
زهرا نادری بالسین شریف آبادی

کاش بودم من اثیری بی نیاز از ماده درطوافت تهی از زنجیر جسم آماده فارغ ازچشمک گندم بی خیال هرسیب پرتو عشق تو بود و دل محنت زاده می شدازهرم لبت قندیل دل پرشعله مست صهبای تواز باده ی غیرآزاده ...

ادامه شعر
روح الله اصغرپور

هم خاطره ی خاطره ها بودی و رفتی آوردگه باد صبا بودی و رفتی دیشب که سراغ تو از انکار گرفتم رویا به من آموخت خدا بودی و رفتی امروز به کوتاه نوشتار تو ماندیم ما از تو نوشتیم کجا بودی و رفتی ا...

ادامه شعر
محمد رضا محمودی

آتش ستاره خمسه خمسه روشنایی حاجی مهمات پس چه شد ضد هوایی سربند یا زهرا منور یا ابولفضلللللللللللل گردان غواصی شهادت هم نوایی بابا! دوباره خواب دیدی؟ جبهه بودی؟ داری دوباره شعر مجنون می سرایی؟ م...

ادامه شعر
حسن   عباسی

حال دلـــــــم بد می شود وقتی که با من نیستی دل غرق حسرت می شود وقتی که با من نیستی در وسعت طوفــــــــانی و موّاج دریـای سخن قحطای صحبت می شود وقتی که با من نیستی این چهره ی بشّاش و ا...

ادامه شعر
احمد البرز

من به میل دل ولی ،دل فارغ از من مانده است سینه از دلواپسی ها زیر پیرهن مانده است ما به موسیقی و جشن و شادمانی دلخوشیم تا که رقص عارفان بر چین دامن مانده است ای که از گیسوی یاری میشوی غافل...

ادامه شعر
حسین دلجویی

... مدتی هست که ما سخت گرفتار توایم روز و شب چـشم به راه سر بازار توایم / غـزلی ساز نمودی و دلم کوک تو شد آخـرین بیت غـزل روی لب تار توایم / شعر گفتی که مرا از سر خود بازکنی بــه خدا تا ابد ال...

ادامه شعر
روح الله اصغرپور

خشکیده لب صاعقۀ نور عجیب است بیننده شده بر دو جهان کور، عجیب است عریان شده ایم از همه لذت که بنالیم خندیدن بی وقفۀ مستور عجیب است ناز همه عالم شده آرایش رویا ...

ادامه شعر
ورود به بخش اعضا