3 Stars

یک شبی تنگم بمیران در خم آغوش هات

ارسال شده در تاریخ : 06 تیر 1394 | شماره ثبت : H94567

...
می شود آیا شبی مهتاب شام من شوی؟
لحظه زیبای وصلت اختتام من شوی؟
.
میشود چون کفتری درتنگنای یک غروب
سر زده جلد هوای پشت بام من شوی؟
.
یا که گیـسو را برافشانی به تاق سینه ها
درهوای همدلی هایت به نام من شوی؟
.
تا عسل می باری از اندیشه چشمت،عزیز
می شود لبریز شهد جام ،جام من شوی
.
ای غزال تیز گام قـــصه های ماندگار
می شود روزی بنام عشق رام من شوی؟
.
عاقبت فرهاد گونه تیشه بر سر می زنم
تا مگر شیرین صفت محو قیام من شوی
.
یک شبی تنگم بمیران در خم آغوش هات
تا مـگر پایان من باشی ، تمام من شوی

حسین دلجووو

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 4 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 525 نفر 888 بار خواندند
زهرا نادری بالسین شریف آبادی (06 /04/ 1394)   | بهناز علیزاده (06 /04/ 1394)   | نگار حسن زاده (06 /04/ 1394)   | کمال حسینیان (06 /04/ 1394)   | طارق خراسانی (06 /04/ 1394)   | قاسم افرند (06 /04/ 1394)   | اصغر چرمی (07 /04/ 1394)   | روح الله اصغرپور (07 /04/ 1394)   | حسین دلجویی (07 /04/ 1394)   | منوچهر منوچهری(بیدل) (08 /04/ 1394)   | اله یار خادمیان (08 /04/ 1394)   | هما تیمورنژاد (08 /04/ 1394)   | مهدی نجفی (11 /04/ 1394)   | علی معصومی (11 /02/ 1399)   |

رای برای این شعر
بهناز علیزاده (06 /04/ 1394)  کمال حسینیان (06 /04/ 1394)  قاسم افرند (06 /04/ 1394)  روح الله اصغرپور (07 /04/ 1394)  اله یار خادمیان (08 /04/ 1394)  هما تیمورنژاد (08 /04/ 1394)  مهدی نجفی (11 /04/ 1394)  علی معصومی (11 /02/ 1399)  
تعداد آرا :8


نقد 2

  • کمال حسینیان   07 تیر 1394 21:25

    سلام و درود بر تمامی دوستان فرهیخته و شاعران و اساتید معزز
    چند روزیست که استاد دلجو در بستر بیماری هستند و از پزشک شان دستور اکید بر استراحت مطلق دارند
    لذا انجام وظیفه دانستم تا زمانی که (به خواست خداوند به همین زودی) خود ایشان از بستر بیماری بر خاستند ، از مهمانان عزیز صفحۀ شان میزبانی کنم
    امید که خود جناب دلجویی به همین زودی با بر تن کردن لباس عافیت، باز به جمع محفل مان شور و حال ببخشند
    rose

  • حسین دلجویی   08 تیر 1394 14:44


    با عرض سلام وادب و سپاس محضر تک تک عزیزانی که با شمیم قدم و نسیم خوش قلمشون آذین بند و مهرافشان سیاه مشقهای دلخوشی ام بودند
    و همراه با تشکر ویژه از استاد و برادر والا تبارم جناب کمال حسینیان عزیز که هیچ واژه را در توصیف سطح ادب و مرام ومهرافشانی شان نمیابم...
    بی نهایت سپاسگزارم و بی اندازه شرمسار که بعلت کسالت نتوانستم چند روزی در محضرتان برسم شاگردی انجام وظیفه کنم..
    هر چند تاب نیاوردم وهم دیشب لحظه ای و هم الان برای دقیقه ای تمام قوایم را جمع کردم تا بتوانم همین چند جمله را در محضر عزیزان، به نیت سپاس و امتنان بنگارم..

    در نهایت با آرزوی سلامتی تان ،امید آنرا دارم ک طاعات و عباداتتان مقبول درگاه حضرت دوست واقع شود.
    یا حق...
    اخیراَ داشتم سردرد ، استاد
    چنانکه ریشه ام یخ کرد استاد
    .
    اجل میبرد ما را موذیانه
    اجل با چشمایی سرد ،استاد
    .
    به ناگه درمیان راه دیدم
    خدا فرمود که برگرد ،استاد
    .
    بفرمودند برگرد و به شعری
    بدم بر سینه های سرد ،استاد
    .
    دو بیت اول بکن تقدیم سید
    دوبیت جفت شیش نرد ،استاد
    .
    بکن نقد کمال خود، که واقع
    در اینجا عشق می پرورد ،استاد
    .
    دعا کن تا همیشه شاد باشد
    کمال من که باشد، فرد استاد
    .
    بخوان از شاعران نیک اندیش
    بنام عاشقی شبگرد ، استاد
    .
    کمال من ک باشد در کمالات
    به میدان سخاوت مرد، استاد
    .
    بگو با طارقم از خطه ی طوس
    همان که عشق را آورد ،استاد
    .
    و دیگر نازنینان هنرمند....
    گل سرخ و سفید و زرد ، استاد
    .
    خلاصه بانوان یاس طینت
    خلاصه ، فرد اندر فرد ،استاد
    .
    نهایت بر تمام دلــــنوازان
    بمان چون مرهمی بر درد ، استاد
    .
    گمانم از دعای دوستان ا ست
    که دل دخل اجل آورد ، استاد

    حسین دلجووو
    پوزش میخام بخاطر ضعف شدید تالیف و لرزش قلم و عدم تمرکزم...

    rose rose rose rose rose

نظر 22

  • بهناز علیزاده   06 تیر 1394 22:01

    درود بر استاد دلجویی گرامی، rose rose rose

    • کمال حسینیان   07 تیر 1394 21:28

      درودتان باد بانو علیزادۀ گرامی
      به صفحۀ شاعرانگی استاد دلجویی خوش آمدید

      آمدی دست غزل یک شبه بالا کردی
      عالمی عشق دراین خانه مهیا کردی
      .
      بی تو هر پنجره زندانی دیواری بود
      آمدی پنجره ها رو به خدا وا کـردی
      .
      خانه در پشت غبار دل جنگل گم بود
      نبش خانه طرف آبی دریا کــردی
      .
      آمدی آب و گل و آیینه همسایه شدند
      گل به آیینه سپردی و شکوفا کردی
      .
      هرم مرداد به اندیشه ی دی بخشیدی
      شب یلدا زده ام همدم رویا کردی
      .
      نرگس شبزده راخوشه ی پروین دادی
      یاس سرما زده با ناز مـداوا کردی
      .
      نیل بگشودی و جانی به بدن بخشیدی
      مهر موسا شدی و سحر مسیحا کردی
      .
      گندم گونه تو برکت بارانی داشت
      که دل دشت از این زاویه پویا کردی
      .
      یوسف از گوشه چاهی به عزیزی بردی
      پیرهن چاک زدی مکر زلیخا کردی
      .

      بازهم خانه ات آباد بگو سیب که تو
      غنچه ی لب شدی و چهره فریبا کردی


      حسین دلجووو

      rose

  • زهرا نادری بالسین شریف آبادی   06 تیر 1394 22:02

    درود چون همیشه بی نظیراست واقعا لذت بردم ماناباشید
    rose rose rose rose

    • کمال حسینیان   07 تیر 1394 21:30

      درودتان باد زهرا بانوی گرامی
      به صفحۀ شاعرانگی استاد دلجویی خوش آمدید
      باز همان غزل زیبای استاد را که قبلاً خودشان تقدیم تان کرده بودند به یادگار می نویسم :


      بانوچه کرده ای تو به یغمای خانه ها
      در تاق سینه ها ، و چنین آشیانه ها

      بانوی فرودین که به شوق حلول تو
      افتاده شور خانه تکانی به خانه ها

      هر جا قدم گذارم و هر سو نظر کنم
      گسترده از بهار وجودت نشانه ها

      ای بر حریم حرمت دنیای دل مقیم
      ای بر سپید سینه ی دریا کرانه ها

      ای در کویر باور صدها هنر شناس
      آوازه ات ، شمیم شنود ترانه ها

      دشت ادب قدم نزنم بی هوای عشق
      روئیده از تو هر قدمی بس جوانه ها

      خوابیده در ضمیرپیامت به هرنگاه
      آهسته پند و نکته ی خوش ، آمرانه ها

      لیلا اسیر چشم و زلیخا مرید توست
      کمرنگ شد ز حرمت نامت فسانه ها

      بانو ببخش بداهه ی من لنگ میزند
      بنویس پای کودکی ام ، عاشقانه ها

      حسین دلجووو

      rose

  • نگار حسن زاده   06 تیر 1394 22:09

    درود بر شما جناب دلجویی

    rose rose

    • کمال حسینیان   07 تیر 1394 21:32

      سلام و درود نگار بانوی گرامی
      به صفحۀ شاعرانگی استاد دلجویی خوش آمدید
      از قول جناب دلجویی همان غزل زیبایی که به شما تقدیم کرده بودند را دوباره به پیشواز می آورم :


      سلام عابر شب کوچه های دربه دری
      سلام بر تو که از این کرانه میگذری
      .
      سلام بر تو که از شهر عشق می آیی
      سلام بر تو که از یاس صبح تازه تری
      .
      سلام بر تو که با نور عشق می تابی
      سلام بر تو که با شور شعر جلوه گری
      .
      سلام بر تو غریبه که آشنای دلی
      سلام بر تو که از آشنا غریبه تری
      .
      بیا بگو به من از ماجـرای فاصله ها
      بیا بگو که تو از شــهر یار با خبری
      .
      بیا بگو به من ازاین خطوط دور و دراز
      که با تمام فاصله های گرفته همسفری
      .
      بگو چگونه از این فاصله قلم بزنم؟
      بگو چگونه بدون نگار می سپری؟
      .
      مرا به قعر دلت برده ای ،مواظب باش
      دلم به سبزه مرجان چشم خود نبری
      .
      سلام راهـی فردای آب و عشق ونیاز
      سلام عابر شب کوچه های دربه دری

      حسین دلجووو

      rose

  • طارق خراسانی   06 تیر 1394 22:19

    سلام حضرت دلجویی عزیز


    مانند همیشه زیبا زیبا زیبا

    دستمریزاد



    در پناه خدا


    rose rose rose

    • کمال حسینیان   07 تیر 1394 21:37

      سلام و درود بر استاد طارق عزیزم
      مکلف به میزبانی در صفحه ایی هستم که میهمانش به ادب و زبان ، خود سر مشق بیدلی هایم هست، باز عذر تقصیر دارم و اذن حضور
      پیشوازی از ناب سروده های جناب دلجویی تقدیم تان می کنم
      پاینده باشید استاد


      شاعرکه میشوی قلمت جور دیگری است
      احساس ناب محترمت جور دیگری است
      .

      یک عده ای مــرید مراد تو می شوند
      چون استجابت حرمت جور دیگری است
      .

      نیش قلم به کنــگره ی عرش می زنی
      در استعاره ها کرمت جور دیگری است
      .

      آرام پشت مرثــیه ها ســبز می شوی
      یعنی قداست علمت جــور دیگری است
      .

      دنیا و بیش و کمــش پیش تو یکی است
      معیارهای بیش و کمت جور دیگری است
      .

      گاهی دلت خـراب یکی واژه می شود
      یعنی قرار ارگ بمت جور دیگری است
      .

      حرف دلت به صرفه ی ظالم نمی زنی
      دل گویه های لاجرمت جوردیگری است
      .

      شاعر که میشوی ضربانت شنیدنی است
      زیرا نوای زیر و بمت جور دیگری است
      .

      شاعر بمان که ذره به افــلاک می کشی
      شاعر بمان که هرگرمت جور دیگری است

      =====
      دلجووو

      rose

  • کمال حسینیان   06 تیر 1394 22:21

    درود بر استاد عزیزم

    تمام بیت ها بیت الابیات بودند
    دستمریزاد

    می شود آیا شبی مهتاب شام من شوی؟
    لحظه زیبای وصلت اختتام من شوی؟

    rose

  • قاسم افرند   06 تیر 1394 23:17

    سلام بر حضرت دلجویی بزرگوار
    با اینکه چند روزی میشود از نظرات شما در اشعار دوستان محروم شدیم ولی دلخوشیم به اینکه اشعار زیبایتان را از ما دریغ نمی فرمایید
    سلامت باشید و همیشه شاد و شاعر

    • کمال حسینیان   07 تیر 1394 21:40

      سلام و درود بر جناب افرند عزیز و دوست و شاعر توانمند گرامی
      جناب دلجویی چند روزیست که در بستر بیماری هستند و من اذن رخصت گرفتم تا پیشواز نظرهای معرفت بار و مهر افشان تان باشم
      تقدیم تان از صفحه های شاعرانگی استاد دلجو :


      نشسته ام به امیدی ، هوای چشمانت
      که جان خسته بریزم به پای چشمانت
      .

      کنارساحل کارون گشوده ام آغوش
      که باز و بسته شود پا به پای چشمانت
      .

      به نام معجزه امشب چه التجاها رفت
      به پای گنبد مشکل گشای چشمانت

      .
      چقدر شعر و غزل نذر کفتران بکنم ؟
      چقدر دانه بریزم برای چشمانت؟

      .
      غزال من غزل ما به انتها نرسید
      ببین که مانده هنوز ابتدای چشمانت

      .
      فقیه شهر که هر دم ملامتم می کرد
      چرا شدست خودش مقتدای چشمانت؟

      .
      میان ساحل و چشمم همیشگی جاریست
      غزل غزل ز تو از ماجرای چشمانت
      .

      همیشه پیش خدایم سپاس ها دارم
      برای دین قشنگ بــهای چشمانت
      .

      بیا که دست نیازم در آسمان ها ماند
      به استجابت ناب دعــای چشمانت

      ====


      دلجووو

      rose

  • اصغر چرمی   07 تیر 1394 08:37

    سلام و درود بر شما
    عاقبت فرهاد گونه تیشه بر سر می زنم
    تا مگر شیرین صفت محو قیام من شوی

    • کمال حسینیان   07 تیر 1394 21:41

      سلام و درود جناب چرمی دوست شاعر و فرهیخته ام
      به صفحۀ شاعرانگی جناب دلجویی خوش آمدید


      ساقی بریز آتش غم در سـبوی من
      تا درد عشق شعله کشد از گلوی من
      .

      ما را درین میانه نمانده است آب رو
      آبی بریز پشت سر آبــروی من
      .

      ما را نه دلبری است نه سودای دلبری
      پایان ببر حدیث من و گفتگوی من
      .

      بازی چه میکنی به تنی مرده درقفس
      بازیچه می کند دل من ، بازجوی من
      .

      با او فراز عشقم و بی او فرود درد
      کاشم برد زمین سیاهم فروی من
      .

      با این امید دامن دل خیس کرده ام
      شاید دمی نشست لب آب جوی من
      .

      تنها خطای زندگیم دیدن تو بود
      بانوی من قشـنگترین آرزوی من


      حسین دلجووو

      rose

  • روح الله اصغرپور   07 تیر 1394 09:19

    سلام و درود بر استاد عزیز مثل همیشه زیبا rose rose rose

    • کمال حسینیان   07 تیر 1394 21:43

      سلام و درود بر دوست فرهیخته ام جناب راجی عزیز
      به صفحۀ شاعرانگی جناب دلجویی خوش آمدید
      تقدیم تان از ناب سروده های استاد :


      تو به یک لحظه هوای غــزلی دل دادی
      دل ما بردی و خود نیز چه مشـکل دادی
      .

      ناز کردی و دلی بردی و در آخــر کار
      دل دیوانه گرفـــتی دل عاقل دادی
      .

      موج گیسوی تو سبزینه یک مزرعه داشت
      که به دست طلــبم برکت حاصل دادی
      .

      دل طوفان زده ام خسته ی دریای تو بود
      جان فــدای تو که امنـیت ساحل دادی
      .

      ماه عشق تو لب پنــجره ام غنچه کشید
      به صــفای قدمت عطر به منزل دادی
      .

      انعکاس گل خورشیدی و از چشمه عشق
      آسـمان غزلـــم جلوه ی کامل دادی
      .

      بی غـــزال تو هزاران غزلم باطله بود
      ای که بر روح غزل مسـند قابل دادی
      .

      این همه شور غزل از سر شیراز تو بود
      که به شعر خوش حافظ صفت هل دادی
      .

      من به یک عمر هوای نگـهی جان دادم
      تو به یک لحظه هوای غـزلی دل دادی

      =====
      دلجووو

      rose

      • روح الله اصغرپور   08 تیر 1394 08:44

        با هم بیایم دعا کنیم خدامون و صدا کنیم

        که آسمون بباره فراوونی بیاره

        ازش بخوایم برامون سنگ تموم بذاره

        راه‌های بسته باز شه هیچکی غریب نباشه

        صورت و شکل هیچکس مردم فریب نباشه

        شفا بده مریض و خط بزنه ستیز و

        رو هیچ دیوار و بومی نخونه جغده شومی

        دعا کنیم رها شن اونا که توی بندن

        از بس نباشه نا اهل زندونا رو ببندند

        خودش می دونه داره هرکسی آرزویی

        این باشه آرزومون نریزه آبرویی

        سیاه و سفید یکرنگ بشه

        زشتی هامون قشنگ بشه

        کویرا آباد بشن اسیرا آزاد بشن

        خودش می دونه داره هرکسی آرزویی

        این باشه آرزومون نریزه آبرویی

  • منوچهر منوچهری(بیدل)   08 تیر 1394 11:24

    سلام بر شاعری که افتخار آفرین است هر واژه ائی را قلم زند بوی یاسش شاعران را مست میکند درود بر شاعر دلم عزیزم عشقم

    تازدم جرعه ئی ازبادی پیمانه عشق
    همچو مجنون شدم واله و دیوانه ی عشق
    زا هدان را نبود آگهی از عاشق زار
    کی بود با خبر ازما دل دیوانه عشق
    یا هیچ کس را خبر از سوز دل ما نبود
    یا شمع روی تو بسوزد دل بیگانه عشق
    عاشقی گنج محبت بود آنکس که چومن
    می گذارد قدمی جانب ویرانه عشق
    به گدائی به سر کوی شما آمده ایم
    تا زنم بر سر خود افسر شاهانه ئ عشق
    ای دل آرام گذر کن سوی بیدل شبی
    تا که از من شنوی باله ی مستانه ی عشق

    rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose

    • حسین دلجویی   08 تیر 1394 14:49

      سلام و سپاس محضر استاد منوچهری بیدلم ک پی.سته با قلب مهربان زلال چشمه نهفته در جمله جمله شا مبشر مهر و مروج شعر و بیان گزار عشقند
      ممنونم داداش بزرگمهرم...

      تا تو می آیی دلم هر بار شاعر می شود
      هر زمان تکرار در تکرار شاعر می شود

      تا دو بیت شـعر در پس کوچه هایت می رود
      این طرف شعرآن طرف خودکار شاعر میشود

      تا که وصف خط چشمت می شود هر واژه ای
      پیش چشـمان تو لاکردار شاعر می شود

      بسکه سرخط خبرها جبهه ی چشمان توست
      مجــری بیـچاره ی اخبار شاعر می شود

      تا شمیمت می رسد شیراز بر ایوان زنـد
      مسجد و ارگ و سـر بازار شاعر می شود

      لطف کن نزدیک درمانگاه سعــدی رد نشو
      چون کشیک و دکتر و بیـمار شاعر می شود

      با پیــامت نه صد هفــده ،و کل سیستم
      پانزده با بیست و پنج یکـبار شاعر می شود

      =====
      دلجووو
      rose rose rose rose

  • اله یار خادمیان   08 تیر 1394 18:18

    درود و سلام نوشیدم ازچکیده اندیشه و طراووش قلم شما برادر ارجمند حظ وافر بردم
    سراینده و شکو فا باشی


    نازنین دلبرم سپیده بیا
    بر گناهم خطی کشیده بیا

    بار دیگر مرا تما شا کن
    رنگ از چهره ام پریده بیا

    نفسی کو که التماس کنم
    به خدایت که آفریده بیا

    عمری از کالی ام زدی شکوه
    میوه های دلم رسیده بیا

    همدم باد های پاییزم
    وقت لرزیدنم رسیده بیا

    زیر پا های فقر له شده ام
    سینه ی هیبتم دریده بیا

    سرو سیمای رنجه خاطر من
    بیکسی پشت من خمیده بیا

    دست و پا بسته و پشیمانم
    خون ز مژ گان من چکیده بیا

    خواستم گل بچنم از چمنت
    تا گلت را کسی نچیده بیا

    تا به دام اجل نیفتادم
    ای غزال زمن رمیده بیا

    • حسین دلجویی   09 تیر 1394 09:26

      درود جناب خادمیان بزرگمهرم
      بی نهایت مشعوف ومسرورم از نگاه شاعر آذین و حضور مهرافزاتون
      ارسالی زیباتونو دوست داشتم...بزرگوار..
      سپاسگزارم..

      rose rose rose

      چه ناغافل ز کف دادیم دنیای عروسک ها
      چقدر آسان سفر کردیم همپای چکاوک ها
      .

      در این جالیز رنگارنگ ، با اندام پوشالی
      چه کاری آمدست از ما بجز نقش مترسک ها
      .

      میان کفر و ایمان نیست حد و حصر محسوسی
      دلم لغزیده در راهی به دست اندازی شک ها
      .

      سبک بالان به تدبیری از این مرداب کوچیدند
      ز شهری که بزرگی ها فتاده دست کوچک ها
      .

      چه آسان کودک دل را،اسیر چشم خود کردی
      به رسم مهربانی ها ،به دستاویز چشمک ها
      .

      به دام دختر شرقی گرفتارم به مانند
      سیاوش ها وافشین ها ،،بهمن ها و بابک ها
      .

      مرا چون حلقه مویت به نرمی هر طرف بردی
      بدون زحمت چشمک ، به ناز پشت عینک ها
      .

      «من اینجا بس دلم تنگ است وهر سازی که میبینم...
      بیا ره توشه برداریم» با قانون لک لک ها
      .

      بیان نیک و کار نیک و افکارت چنان مزدک...
      کلام ارجمندت می برد چون عطر میخک ها

      =====
      دلجووو

  • علی معصومی   11 اردیبهشت 1399 22:45

    درود بر شما ارجمند
    ☆☆☆☆☆
    rose rose rose

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا